گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلد اول
قسمت اوّل: اهمیت و ارزش علوم طبیعی نزد اسلام





اشاره

این قسمت را آنقدر باختصار خواهیم نوشت که خوانندگان تصدیق فرمایند با آنکه برای اینقسمت نوشتن کتابی لازم بوده بسیار مختصر شده است ، حتی هنوز شروع نکرده مختصر می کنیم ، بدینصورت که از آوردن اخبار و احادیث خودداری کرده و فقط بذکر آیات قرآنی اکتفا مینمائیم ، و باز هم مختصرتر یعنی در بین آیات الهی نیز بچند تای از آنها اشاره خواهد شد.

کلام خدا قرآن به چند نحو علاقه خود را به علوم طبیعی نشان داده و آنرا تشویق و ترغیب مینماید.

سوگندهای قرآن

کشیش منصفی نوشته بود اینکه می گویند محمّد مطالب خود را از تورات و دانشمندان یهود اخذ و اقتباس کرده بی مورد است زیرا اگر چه در بسیاری از سوره های بزرگ قرآن مطالبی مشابه آنچه در تورات است دیده می شود ولی شکل و مطالب و اندازه سوره های کوچک قرآن در هیچیک از کتابهای دینی دیگر دیده نمیشود بخصوص سوگندهائی که خدا در این سوره ها یاد کرده است تنها در اختصاص و انحصار قرآن میباشد ، سوگندها به زیبائیهای آفرینش و وضع خلقت و در نتیجه ترغیب و تشویق از علوم طبیعی است ، قسم بخورشید وقتی فروزش دارد

ص: 21

و سوگند بماه هنگامیکه خورشید را دنبال میکند (بدنبال او می چرخد) (1) و از این قبیل سوگند ها مگر جلب توجّه نخواهد کرد ؟.

دعوت پیامبران

تمام انبیاء برای دعوت مردم بدین خود و جلب توجّه مردم بخالق از راه شناسائی مخلوق و مصنوع وارد میشدند. نوح از آفرینش با مردم سخن گفت (2) و ابراهیم از آسمان و زمین (3) و همچنین موسی (4) و عیسی (5) حتی اگر شروع دعوت آنگونه بود که بلحاظی رشته سخن از دست پیامبر گرفته میشد و یا اینکه کسانی ابتدا بسخن کرده و سخنی غیر از طبیعیات میگفتند بلافاصله پیامبر آنها را متوجّه میساخت که جز از آنچه در قلمرو و علوم طبیعی است سخن نگویند.

فرعون دیکتاتور مصر در مجلس با شکوهی نشسته می گوید دستور میدهم بموسی و هارون این دو چوپان ژولیده گفته شود تا در مجلس حاظر شوند حرف خود را بزنند ، دو جوان وارد میشوند و در برابر فرعون میاستند رو بموسی کرده میگوید تو که ادعای رسالت داری و غیر از من بخدای دیگری دعوت مینمائی از تاریخ گذشتگان چه میدانی (6)، موسی در جواب او را براه مخصوص که راه و رسم انبیاست کشانده بدون اینکه بسؤال توجهی کند فرعون را به عظمت خلقت متوجّه ساخته و

1- والشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها سوره شمس آیه 1.
2- سوره نوح آیه 10 به بعد.
3- سوره انعام آیه 79
4- سوره طه آیه 53.
5- سوره مائده آیه 110
6- فما بال القرون الاولی. سوره طه آیه 53.
ص: 22

از علوم طبیعی بیاناتی میفرماید ، موسی در جواب فرعون که احوال پیشینیان را پرسید فرمود قال علمها عند ربی فی کتاب لا یضل و لا ینسی مقل اینکه موسی خواست باو بفرماید بتو این حرفها نمیرسد ، اینها در نزد پروردگارم است و تاریخ ، زیر و رو شدن ندارد و این حرفها بدرد کار من و دعوتم نمیخورد ، من از راه نشان دادن مخلوقات و مصنوعات الهی یعنی از راه دانش طبیعی با تو سخن میگویم پروردگار است که زمین را گهواره قرار داد و آب را نازل فرمود و در نتیجه انواع گوناگون گیاه میروید (1)

شروع دعوت پیامبر ایلام جاالبتر بود که در أوّلین کلمه وحی از خواندن و نوشتن ترغیب فرموده و بلافاصله با اشاره به خلقت بدن انسان از علوم طبیعی تشویق کرد (2)

شمارش آیات

اگر آیات قرآن را بشماریم و برای علوم مختلفه طبیعی - فقه تاریخ و غیره هر کدام جدا گانه شماره ای منظور بداریم شماره آیات مربوط بعلوم طبیعی اکثریت قاطعی داشته و با شماره های دیگر قابل مقایسه نیست. متأسفانه با وجود فزونی آیات مربوط بعلوم طبیعی که خود دلیل بر علاقه و توجّه دین ، بدین علوم است امروز در بین مسلمین دانشمندان علوم طبیعی آنقدر کمیابند که میتوان گفت فقط چند

1- الذی جعل لکم الارض مهدا و سلک فیها سبلا و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتی. سوره طه آیه 55.
2- اقراء باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق.
ص: 23

تائی تا چند سال قبل جولانی کردند و رفتند ، ولی بر عکس خوشبختانه در فقه و اصول و غیره نام بسیاری از پهلوانان علم بر روی صفحات تاریخ به بزرگواری ثبت و همین الان کم و بیش در گوشه و کنار بارشاد خلق مشغولند.

معانی کلمات

در قرآن زیاد این کلمات بچشم میخورد نظر کنید ، تفکر کنید ، تعلق کنید ، چرا نظر نمی کنید ، چرا تعلق نمی کنید ، چرا فکر نمی کنید. از تفکر و تعلق معلوم می شود مقصود چیست و به ارتباط آندو با علوم طبیعی پی میبریم لذا مختصری بنظر و معنی آن میپردازیم. در زبان عرب نظر نگاه علمی است و رؤیت دیدن معمولی و عادی نظر کنید از چه خلق شده اید(1) نظر کنید خلقت چگونه شروع شده و چگونه ختم شده و چگونه آخرت و نشاء. دیگر بر پا خواهد شد (2) نظر کنید چگونه شاخه های درخت گل کرده و از گل میوه بر می آید (3) نظر کنید بآسمانها و زمین و آنچه در آنهاست (4) نظر کنید به ساختمان تشریحی بدن و طعام و شراب خود را که با وسایل مخصوص پوسیده نمی شود (5) و خلاصه آیات بیشماری که سفارش میکند متوجّه باشید چگونه کشتی در دریا حرکت مینماید و چگونه باد تولید می شود

1- فلینظر الانسان مم خلق سوره طارق آیه 5.
2- قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدء الخلق ثم اللّه ینشی ء النشاه الاخره سوره عنکبوت آیه 19.
3- سوره انعام آیه 59 به بعد.
4- افلم ینظروا والی السماء فوقهم کیف بنیناها... سوره ق آیه 6.
5- فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه وانظر الی ... سوره بقره آیه 261.
ص: 24

و از چه جهت باران میبارد و هزاران امر طبیعی دیگر که همه مشوق علوم طبیعی هستند. بگذریم و بشرح بعضی از آیات که فقط کلمه نظر در آن است بلکه بآوردن یکی از آنها قناعت کنیم و نظر به غذا کردن را انتخاب نمائیم زیرا این انتخاب که گنجایش شرح و بسطی ندارد بهتر است.

وقتی خدای متعال فرمود فلینظر الانسان الی طعامه (انسان باید نظر کند به طعامش) (1) قبل از هر چیز باید به تأکیدی که پروردگار فرموده متوجّه بود و فراموش نکرد که کلام خدا عمومیت و کلیت دارد و حالات زیر در قلمرو و آن بوده و باید رعایت و مراقبت شود.

باید توجّه داشت این غذا از چه راهی بدست آمده حلال یا حرام ، اگر از مال یتیمی بوده بپرهیزد که فردا یتیم بزرگ شده فردی بدگمان به اجتماع افزوده خواهد شد ، و او بکسی اعتماد ندارد و به شخصی که مال او را بناحق خورده و به تمام بستگان او اطمینانی نخواهد داشت. اگر غذا با پول رشوه و ربا و دزدی است متوجّه باشد با چنین وضع هر کس متوجّه می شود در اجتماع گلیم خود را از آب بکشد و وضع اقتصاد خود را درست کند و امور بازرگانی را به هرج و مرج انداخته بنفع خود از آن سوء استفاده کند و خلاصه تمرکز ثروت پدید آورد.

انسان باید نظر کند این غذا که از مواد چربی و قند و سفیده ای درست شده چگونه بدل ما یتحلل می شود و در معده و روده اش چه میکند و چرا او را از فساد و تباهی و لاغری نجات میدهد و چه می شود که یک قسمت از آن ناخن و یکجا مو و جائی

1- سوره عبس آیه 24
ص: 25

بمصرف گوشت و استخوان میرسد. خون می شود ، لنف می شود ، رگ و پی و چشم و گوش می شود.

انسان باید نگاه کند به غذایش یعنی باید هنگام غذا خوردن به خوراک خود چشم بدوزد تا بسوء هاضمه دچار نشود.

خوانندگان آزمایش سگ پاولف را میدانند : سگی را گرفته جدار معده اش را بی حس کرده او را به چیزی مشغول میداریم که نتواند غذای مخصوص خود را که انتخاب شده ببیند ، جدار شکم او را باز کرده غذا را در معده اش گذارده می بندیم و بخیه و پانسمان می نمائیم می بینیم معده اش ترشحی نکرد ، بعد از همان غذای مخصوص مقداری در جلو چشمش آورده تکان میدهیم ، وقتی سگ متوجّه آن شد معده اش شروع میکند ترشح کردن. کسانی که در حین خوردن غذا بکار دیگری چون مطالعه یا غیر آن مشغولند پس از چندی بسوء هاضمه دچار میشوند زیرا انعکاس شرطی درباره آنها بصحت بر گزار نمیشود همانگونه که در سگ پاولف دیدیم.

به غذای خود بنگریند تا هسته ای و موئی در میانش نباشد.

به طعام نگاه کنید تا مهمان شما ناراحت نشود و برغبت مشغول باشد.

بنگرید شما چه میخورید و همسایه گرسنه تان چه خورده آیا اینجا از کثرت نوع غذا نمیدانید چه انتخاب کنید و آنجا از قلت غذا در فکر است جواب عیال و کودکان خود را چه بدهد.

به غذای خود توجّه داشته باشید به بینید چیست. آیا این غذا سبب طول عمر و شادابی شماست یا اثر سوئی بر روی شما دارد.

ص: 26

به غذای خود نظر کنید وضع پخت و پز کشورتان چگونه است ، برداشت برنج و محصول صادرات و واردات چیست.

به غذای خود نگاه کنید که از چه ترکیب شده چه اعمالی انجام میدهید که بخورد شما میرسد و با شما سازگار است خلاصه از علم شیمی و فیزیک و بیولژی بی بهره نمانید - به غذای خود برسید که من چون بقسمت مربوط به غذا برسم جبران این اختصار خواهم کرد.

وعده آیات

آیاتی است که وعده داده میفرماید چه بخواهید و چه نخواهید انسان برای شناسائی خالق خود در گرو پیشرفت و توجّه بعلوم طبیعی است یکی از آنهاست : زود باشد آیات ما را در آفاق (محیط غیر از خودتان)و انفس (محیط خودتان) به بینید و حقانیت پروردگار آشکار شود (1)که دیدن آیات خدا در انفس ( تشریح فیزیولژی بیولژی ) بیشتر در گوشه های آزمایشگاه و در دانشکده ها بخصوص دانشکده پزشکی انجام میگیرد و محیط غیر ازخودمان آفاق مربوط بکلیه علوم طبیعی جزا نفس است.

نشانی آیات

تحصیل تمام علوم نزد دین مستحسن است بخصوص علم طبیعیات که مورد ترغیب اسلام است ، شاهد زیادی بر این مدعا داریم و یکی از آنها امیدواریهائی است که قرآن به بشر وعده میدهد و میفرماید بتدریج از علوم طبیعی کارهای محیر العقول دیده خواهد شد که

1- سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین انه الحق. سوره فصلت آیه 53
ص: 27

همه در جهت رفاه و بموازات آسایش مردم است. یکی از آن آیات را ذکز میکنیم : (1)

اسب و خر و امثال آنها را برای سوار شدن و زینت جهت شما خلق کردیم و چیزهائی نیز از امروز ببعد (14 قرن از این سخن میگذرد) برای سواری و زینت شما (جهت رفاه و آسایش شما) خلق میکنیم که امروز (صدر اسلام) کسی از آن اطلاعی ندارد (ولی فردا بنامهای اتومبیل قطار هواپیما و غیره از آن مطلع می شوید). از میان مرکب های که خدا وعده میدهد برای مردم خلق کند یکی را نام برده میفرماید و علی اللّه قصد السبیل و منها جائر خوب توجّه فرمائید قاصد کسی است که راهها را بهم نزدیک میکند و وسیله ارتباط و اتصال است و جائر یعنی از حد گذرنده و لذا میتوان آیه را بدین مضمون معنی کرد که : از جمله مرکب های که خدا برای مردم خلق میفرماید چیزی است که راهها را نزدیک کرده و از حد گذرنده است و ما میتوانیم به جرأت بگوئیم جز به جت و موشک نمیتوان به چیز دیگری این نسبت را داد.

اینک هر چه باشد بالاخره یک وسیله فوق العاده و سریع السیری است که با موجه به علوم طبیعی درست می شود و همانطور که خر و اسب زینت و مرکوب و در جهت رفاه مردم محسوب شده این محصول علوم طبیعی نیز مرکوب و زینت مردم و وسیله رفاه و آسایش آنها بحساب آمده و از آن ستایش شده است.

(این مرکوب مصنوع دست بشر در ردیف گاوان و خران

1- و الخلیل و البغال و الحمیرلتر کبوها و زینه و یخلق مالا تعلمون سوره نحل آیه 8.
ص: 28

که مصنوع و مخلوق خدایند آورده شده).

از همه عجیب تر اینقسمت است زیرا قرآن به پیروانش دستور امر میفرماید نسبت به علوم طبیعی توجّه داشته باشند یکی از آنهاست (1) در زمین سیر (گردش علمی) کنید تا نظر (نگاه فافذ علمی) کنید که آفرینش چگونه و از کجا شروع شده است (ماده أوّلیه حیات از کجا آمده و کائنات از چه زمان و چگونه پیدا شده) و خلاصه بعلم بیولژی که یک رشته کوچکی از علوم طبیعی است توجّه نمائید. و همچنین آیات دیگر از جمله قل انظروا ما فی السموات و الارض سوره یونس آیه 101

گروگان

این هم نوعی از ترغیب اسلام است که نسبت به علوم طبیعی معمول میدارد بدین معنی که آسایش و موفقیت هائی که امکان دارد مردم بدست آورند در گرو زحمات و توجهاتی میداند که درباره دانش طبیعی مبذول میدارند در سوره الرحمان آیه 33 است : ای پریان و آدمیان اگر توانائی دارید که در اقطار آسمانها و زمین نفوذ کنید (با موشک دل هوای آسمان و خاک زمین را بشکافید) نفوذ بکنید ولی این کار برای شما عملی نیست مگر بوسیله برهان و حجت (علمی که با عمل همراه است) (2) نموذ شما در قطار آسمانها و زمین در گرو توجّه به علوم طبیعی است.

1- قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدء الخلق سوره عنکبوت آیه 19
2- یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان.
ص: 29

هنر

با آنکه مومیائی کردن و نگهداری مردگان در اسلام ممنوع است ولی برای کسانیکه جسد فرعون معروف را مومیائی کردند بعنوان یک هنر نگهدارنده آیت خدا از آن تعریف شده و از هنریکه بعلوم طبیعی وابستگی دارد بعنوان عمل شایسته ای یاد گردیده است (1) ای فرعون امروز (روزیکه در قلزم غرق شد) بدن ترا نجات دادیم (جسدت را موج آب بساحل انداخت) تا برای آیندگان آیت و نشانی باشی (جسد مومیائی شده ات را در موزه بگذارند و دسته دسته مردم بتماشای کسی که ادعای خدائی کرده و اینک زبون و ذلیل است بیایند).

تا چند سال قبل هر کس این آیه را میخواند که جسد فرعون برای آیندگان آیتی است میگفت جسد فرعون غرق شده پوسیده خاک شده برای آیندگان فقط از این لحاظ آیت است که قصه و سرگذشتش را میخوانند ولی چند سالی است که بدن مومیائیش کشف و در موزه ای گذاشته و مصداق آیه ظاهر شده است.

صبر و شکیبائی

پروردگار ضمن اشاره باینکه وقوع آیات اللهی از مقدرات بوده و باجبار خواهد بود میفرماید برای دیدنش باید صبر و شکیبائی پیشه کرد و منتظر گذشت زمان بود (2) ولی مهم اینجاست که بدین طریق روی موافقت برای دیدن آیات انفس و آفاق (تشریح و هیئت و غیره) نشان میدهد بدینمعنی که توجّه به علوم طبیعی را توصیه میفرماید.

1- الیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیه سوره یونس آیه 92
2- ساریکم آیاتی فلا تستعجلون سوره انبیاء آیه 38.
ص: 30

تهیه قوای دفاعی

در سوده انفال آیه 62 است (1)

که : برای ترساندن دشمنان خدا باید مجهز شد (بهر وسیله ای که ممکن است) وقتی قرآن این جمله را تمام میکند نمیفرماید مجهز شوید به شمشیر و خنجر مسلح شوید به تیر و کمان اگر قرآن مربوط بهمان روز بود بطور قطع همین جمله را میگفت ولی چون قرآن برای همیشه است بهترین کلمه را بکار برده میفرماید آنچه میتوانید تهیه به بینید از قوه و نیرو بشرط آنکه این تجهیزات برای آدمکشی نباشد بلکه برای ترساندن دشمنان خدا و بمعنای دیگر برای جلوگیری از حملات احتمالی دشمنان. تنها ذکر همین کلمه بزرگ و پر معنی و دامنه دار قوه کافیست ما را حتی برای توجّه بمسائل اتمی و انرژیهای دیگر بهترین مشوق بوده باشد.


عجائب آفرینش :

برای درک حقیقت بعضی از آیات قرآن حوصله لازم است ! در قرآن میخوانیم حضرت یونس را ماهی ای ببلعید و اگر ...... حضرت تا دامنه قیامت در شکم ماهی میماند بی حوصلگی چنین فکرهائی را بصورت سئوال پیش میاورد :

(1) الان که ما زندگی مینمائیم چند هزار سال از یمضیه آن ماهی گذشته ! مگر میتواند ماهی چند هزار سال عمر کند ؟

1- و اعدولهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخلیل آنچه ممکن است عده و عده مهیا کنید (مجهز شوید) از نیرو و از نظامیان سواره.
ص: 31

(2) زیست شناسان و علمای هیئت عقیده دارند اگر پیش آمدی برای کره زمین نشود ملیونها سال حیات بر آن باقی میماند لذا طبق نظر نامبردگان عمر چند ملیون ساله ماهی باید حتمی باشد تا بقیامت برسدکشفیات عدیده دانشمندان هم اکنون پاسخ میدهد که چگونه پرده از این راز نهان و اعجاز قرآنی بر داشته و فریاد میزنند : آری ماهی هم میتواند چند ملیون سال عمر کند و یکی از آن موارد است که در سواحل جزیره ماداگاسکار ماهی چهار صد ملیون سال عمر داشت (کیهان 22 آذر ماه 1343).

صنعتی شدن اجتماع :

در بسیاری از موارد پروردگار کارهای صنعتی پیامبران را تأ یید و من غیر مستقیم تشویق نموده (1) و گاه نیز شاهکارهای طبیعت دست خود میشمارد (2) و بدینوسیله مسلمین را متوجّه میسازد که اسلام با صنعتی شدن کارهای اجتماعی موافق است.

چشم بینائی :

اگر خداوند آیاتی دارد در عوض توقع دارد مردم چشم بینائی برای دیدن حقائق داشته باشند (3) تا با چشم

1- و اصنع الفلک صنعت کشتی سازی حضرت نوح (سوره هود) و علمناه صنعه لبوس لکم راجع به زره سازی حضرت داود.
2- صنع اللّه الذی اتقن کل شی ء. راجع بکارهای طبیعت از ایجاد کوه و ابر و حرکت زمین که بخود نسبت داده است (سوره نمل).
3- و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون سوره الذاریات آیه 20.
ص: 32

بصیرت و بینائی آیات در زمین (علوم طبیعی غیر از آنچه مربوط به بدن انسان است) را به بیند. نکته قابل توجّه اینجاست که برای نشاندادن آیات ، مؤ منین و مسلمین را خطاب قرار نمیدهد در ایصورت هر کس در هر مقام مذهبی کوشش در جهت شناسائی خدا بوسیله نمایاندن آیاتش بنماید از کسانی است که عمل خدا پسندانه اش منظور نظر است.

معرفی کتاب

وقتی این کتاب (أوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر) حداقل در شش جلد تقدیم میگردد و در آن آیات و اخبار بسیاری که ریشه همه از قرآن است دیده می شود و همه و همه مربوط بعلوم طبیعی است و بطرزی خاص مطابق برنامه های دانشکده های پزشکی عصر موشک و فضا تنظیم شده آیا خود دلیل بزرگی بر علاقه اسلام نسبت بعلوم طبیعی نیست ؟.

آیا در همین یک رشته طبابت وجود النبی طب الائمه ، طب الصادق ، طب الرضا ، توحید مفضل و ... که همه از جلوه های نغمه آسمانی قرآن کریم میباشد برای نشان دادن علاقه اسلام بدین علوم کافی به نظر نمیرسد ؟.

آیا وقتی در جلد مربوط به علوم فیزیک و شیمی میخوانیم که پیامبر اکرم از خدا مسلئت می نماید ماهیت و اساس ساختمان اشیاء را به ایشان بنمایاند (1) مگر نیست که راه شناسائی ماهیت

1- ربنا ارنا الاشیاء کماهی.
ص: 33

اشیاء در انحصار توسل به علوم فیزیک و شیمی و ...است و در این صورت آیا عزت و احترام خاصی برای این دو علم قائل نشده اند ؟.

آیا وقتی میخوانیم حضرت سجاد از نماز نافله شب صرف نظر میفرماید تا درباره علوم طبیعی فکر کند خود چه تشویق و ترغیبی خواهد بود (1)؟ با آنکه حضرت سجاد از فرط عبادت و سجده به سجاد ملقب شد و محال بود در راه توجّه به علوم طبیعی نماز نافله خود را ترک کند.

بالاتر از همه عمل دانشمندان متدین اسلامی است ، کافی است ببینیم آنها چه کرده اند و برخوردشان با علوم طبیعی چگونه بوده است. بدو نفر از معروفترین آنها ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی می نگرینم ، ابن سینا در هر کاری دچار اشکال میشد ، بگوشه مسجدی پناه آورده نماز گزارده حل مشکلش را از خدا می خواست و بسیاری سخنان دیگر که درباره دیانت و تقدس او ذکر کرده اند : برای خواجه نصیر هم کافیست از قول علامه شاگردانش نقل کنیم که گفت مدت سیزده سال در خدمت این مرد که یم سرهنگ درجه دار ارتشی بود خدمت کردم بکار ارتش و سربازانش می رسید و نه تنها به واجبات عمل و از محرمات پرهیز می نمود بلکه در این مدت سیزده سال

1- حضرت سجاد برای نماز شب بیدار می شود ، ظرف آبی حاضر میکنند ، دست خود را در آن فرو می برد و وضو بگیرد به آسمان نظر می کند و مشغول اوضاع آسمانها و تفکر درباره آنها می شود تا اذان صبح فجعل یفکر فی خلقها (الکواکب و القمر) حتی اصبح و اذان المؤذن و یده فی الاناءریاض السالکلین شرح سید علی خان.
ص: 34

ندیدم مکروهی از او سر زند و مستحبی از او ترک شود. برابر لازم نمی دانم توجّه این دو دانشمند را بعلوم طبیعی با آن همه کتاب هائی که در این رشته دارند بنویسم.

قبلا قول دادیم خارج از قرآن در این قسمت چیزی نیاوریم ولی پس از انتشار چاپ اوّل همین جلد (جلد اوّل) که اینک تقدیم است برخی از خوانندگان گفتند اگر کتابی نوشته شود و فقط موضوع آن مربوط به همین باشد که از اهمیت و ارزش علوم طبیعی نزد اسلام در آن بحث شود کتاب خوب و جالبی خواهد بود اینک پاسخ آنها :

درست است که اگر کتابی در این باره نوشته شود خوب است ولی مطمئن باشید که اگر در این چند صفحه شما به چند آیه اعجازآمیز قرآن بر خورده اید و خوشتان آمده و بما پیشنهاد نوشتن کتابی در این باره می نمائید در چند جلد ، أوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر ، که تقریبا تمام برنامه دانشکده های پزشکی روز در آنها گنجانده شده آن مقدار آیه و خبر اعجازآمیز خواهید دید که تعجّب خواهید کرد و تعجّب آورتر این است که در این چند جلد به مطالبی برخواهید خورد که جائی آن را ندیده اید و هنوز علم بآن اشاره نکرده است و تنها برای این نوشته شده که گفته نشود هر چه دانشمندان غرب آوردند ما آمدیم یک آیه یا خبر به آن چسباندیم و گفتیم اسلام هم این مطلب را قبلاً گفته بود ، نه خیر اسلام خیلی چیزها هم دارد که هنوز دست دانش به آن نرسیده و از آنها نامی به میان نیامده است.

با آنهمه توجهی که اسلام نسبت به علوم طبیعی دارد هیچگاه

ص: 35

اصل موضوع را فراموش نکرده و همیشه هماهنگی علم و اخلاق را در درجه اوّل اهمیت قرار می دهد. اصل موضوع هم این است که در أوّلین کلمه وحی خوانده شد ؛ بخوان و بنویس بنام خدا اقراء باسم ربک خلق ، آری اسلام مشوق علوم طبیعی است به شرط آنکه خدا در آن نظارت داشته باشد. بسیاری از علوم است که خدا در آن راه نداشته و در جهت مخالف رفاه و آسایش مردم خواهد بود و این چنین دانشی مورد سخط و غضب خداست ، و اینک موردی به عنوان مثال :

تمدن و پیشرفت اروپا و آمریکا بیشتر در انحصار صنایع ماشینی آنهاست و آن قسمت از صنایع که به منظور کشتار و انهدام است یعنی خدا را بر آن حکومتی و نظارتی نیست سر و صدای بیشتری داشته و دولتها مایه افتخار و تفوق خود می شمارند ، ولی خدا چنین صنعتی را مستوجب غضب و سخط دانسته می فرماید نصارا را خدا بوسیله صنعتشان تنبیه می کند (1)خودشان

1- و من الذین فلوا انا نصاری اخذ نا میثاقهم فنسوا حظا مما ذکروا به فاغرینا بینهم العدوه و البغضاء الی یوم القیمه و سوف ینبئهم اللّه بما کانوا یصنعون سوره مائده آیه 16 از آنها که گفتند نصارائیم (و عملاً نیستند) پیمان گرفتیم (پیرو حقیقی عیسی باشند و شریک برای خدا قرار ندهند) فراموش کردند چه بهره ای از این تذکر دارند لذا (داخل و خارج کشورشان را به عداوت و بغض (جنگ سرد و گرم) انداختیم تا روز قیامت و روز تنبیه و آگاه شوند به وسیله آنچه صنعت دست خودشان است. (اگر صنعت را بکار نیز معنی کنیم همان می شود.)
ص: 36

برای مجازات خودشان کارخانه می سازند).

ممکن است یکی ایراد کند که تسلط نصارا بر ملل دیگر به علت جلو افتادنشان در صنعت است که باز با توجّه به آیه و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا سوره آل عمران آیه 48 خدا وعده می دهد تسلط و تفوق آنها بر مردمان از خدا بی خبر بوده و مؤمنین واقعی همیشه در اعلا درجه و تفوق می باشند.

در این آیه پروردگار به عیسی می فرماید ما کسانیکه از تو پیروی می کنند بر آنها که بتو کافرند تفوق می دهیم.

توجّه فرمائید که مترادف کلمه کفر ایمان است در صورتی که در آیه کلمه متابعت آورده شده است یعنی کافیست اسم عیسی را بخود بگذارند تا بر کسانیکه بعیسی کافرند تفوق داشته باشند ولی چه کسی میتواند از تسلط نصارا رهائی یابد ؟ آنکه بعیسی ایمان دارد ! که می تواند بعیسی ایمان داشته باشد و آیا مسلمانها مگر ایمان ندارند که امروز تفوق با نصاراست ؟ در جواب باز باید به دو کلمه متابعت و کفر آیه توجّه داشت ، نصاری کافیست اسم عیسی را روی خود بگذارند و تفوق داشته باشند ولی کسانی از زیر سلطه ایشان خلاصی خواهند جست که در درجات بالای مذهب بوده یعنی حقیقتا بعیسی ایمان داشته باشند در این صورت و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین (سوره آل عمران آیه 133) اگر واقعا ایمان داشته باشید شما بر همه برترید و الا بنام مسلمان بودن و نام گرامی محمّد را روی خود گذاشتن برای رهائی از سلطه اجانب کافی نیست.

تقسیم بندی : در صدر اسلام ارزش زن بحداقل بوده خوب پرستاری نمی شد زنده بگورش می کردند و... و لذا بنظر

ص: 37

می رسد همیشه تعداد زنان کمتر از مردان بوده باشد ولی با وجود این اسلام تعدد زوجات را که برای زمان خودش دستوری نابجا بود با شرائطی تجویز کرد اما این دستور برای آینده در بعضی زمانها و برخی مکانها یک اعجاز بشمار رفت.

روزیکه آیه نازل شد ، دستورات حج رفتن را داشت شماره مسلمین اندک بود و اجتماع آنها محدود و منحصر ، با وجود این قانون روز از طرف اسلام وضع نشده برای آینده و مسافرتهای دور از اقصی نقاط عالم دستوراتی صادر گردید.

مطالبی از این قبیل را گفتیم فراوان بوده می رساند علاوه بر اینکه اسلام دستور روز نبوده و برای ابدیت است جنبه اعجاز نیز دارد حتی در بسیاری موارد یک واو عطف یا یک کلمه در قرآن به عنوان اعجاز آورده شده چنانکه در جلد دوم بیکی از آن واوها در آنجا که از کوه نوشته ایم اشاره شده و هم اکنون بذکر یک کلمه نیز اکتفا می نمائیم.

در قرآن سوره نساء است افلا یتد برون القرآن و لو کان منعند غیر اللّه لو جدوا فیه اختلافا کثیرا (آیه تدبر نمی کنند در قرآن که اگر از جانب غیر خدا بود هر آینه در آن اختلاف بسیار دیده می شد) هر چند آیه خود جنبه اعجاز دارد ولی کلمه یتدبرون را ملاحظه فرمائید که یکی از آنهاست.

سیاستمداری ، کشاورزی ، فقر و بسیاری از موارد دیگر ، نویسندگی را تحت الشعاع قرار می دهند ؛ و لذا نه تنها قرآن از این نظر که اختلافی ندارد معجزه است بلکه با وجود آنکه تصدی امور سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، ارتشی و... که همه با نبی گرامی بود و رسالت را بخوبی و کتابش را

ص: 38

بدون اختلاف ابلاغ نمود خود معجزه ای است ! و لذا شایسته بود یکنوع تقسیم بندی در این بحث شده باشد که بجبران آن بزودی بسیاری از معجزات قرآن را در سراسر دوره این کتابها ملاحظه خواهید فرمود. (1)

1- تذکر : مجدد یادآور می شود ، بنده نه پروفسور عالی مقامم نه روحانی عالیجناب ؛ نه از زبانهای عربی و لاتین که در کار دین و پزشکی دانستش لازم است ، بقدر کافی بهره مندم ، بااینهمه نادانی و ناتوانی که در خود سراغ دارم یقین است کج پنداریها و اشتباهات زیادی خواهم داشت که امیدوارم آگاهم سازند.
ص: 39

اسلام و میکرب شناسی

ص: 40


قسمت دوم: میکرب شناسی

اشاره

نمی شنوی انگشت به در می زنند ، بفرمائید ، بفرمائید. وارد شد ، او هم مانند ما دو نفر که در اطاق بودیم سال آخر پزشکی را طی می کرد و باصطلاح انترن بود. دوست عزیز بنشین ، این چه قیافه ای است ؟ بخاری خراب بود ، روبراه میکردیم تصور کردم چیزی نیست طول کشید و مرا بدین روز انداخت. شبهای زمستان ، اطاق گرم و روشن ، جای نرم و دلچسب ، دوست موافق و دلخواه ، دیگر جای گل گفتن است و گل شنفتن ، بخصوص اگر روز هم بخوبی انجام وظیفه شده باشد یعنی شخص بداند مدیون اجتماع نیست که دیگر کمال مسرت حاصل است.

روزی که اطاقها را بین انترنها تقسیم میکردند سهم ما دو نفر این اطاق شد ، اطاقیکه ذکرش رفت و همه چیزش مطابق میلمان بود.

هر شب پس از صرف شام ، که غالبا اوّل شب داده می شد دو نفری بسوی اطاقمان می آمدیم می گفتیم و می شنفتیم. گر چه

ص: 41

سخنان ما اکثرا در قلمرو مطالب حرفه مان ، پزشگی ، بود اما گاهی هم از دین و مذهب صحبت می شد.

شبی که دوستمان با قیافه تازه اش وارد شد ، اتفاقا بحث مذهبی در کار بود ، از پاکی و نجسی میگفتیم ، سخن بدینجا رسیده بود که آنچه را اسلام نجس دانسته بعلت وجود میکروب های مضری است که در آنست ولی بیش از یکی دو نتوانست مثال و موردی بیاورد همینکه سومی بادست و صورت آلوده وارد شد مثل اینکه دنیایش بدهند خوشحال شده گفت : ترا بخدا این دست و صورت (در حالیکه به دست و صورت سیاه شده اشاره میکرد) پاک است اما دست و صورت دوشیزه... نجس ؟ بحث جدی تر شد زیرا صاحب قیافه هم نگاهی به آئینه کرد و چشمانش را دور گرداند و گفت من هم مخالفم دست خانم که از دستکش ظریف و سفیدش بیرون نمی آید و لااقل روزی چند مرتبه با الکل و صابون و کرمهای گوناگون ضدعفونی و پاک می شود چون مسلمان نیست نجس باشد اما این دستها (در حالیکه دستهای خود را ول کرده بود و میلرزاند) که قطعه ای از بخاری و مقداری نفت و یک کیلو خاک و دوده و آشغال به آن چسبیده پاک ، اگر پاکی و نجسی وجود داشته باشد معلوم است کدام پاک است و کدام نجس ! بمن گفتند خوب ، حرف بزن جواب بده خواهش کردم چندی خاموش باشند ، ساکت ماندند گفتم از دو چیز باید بحث کرد و سر آخر جواب داد ، از نجاسات و از شیاطین حاضرید گوش دهید ؟ پذیرفتند ، گفتم :

نجاسات

نجاسات را فقها بیان کرده اند که بول است و غائط و خون و ... و متقابلاً مطهرات را نوشتهاند که آب است و زمین

ص: 42

و آفتاب و ...

بعضی ازنجاسات بوسیله بعضی از مطهرات پاک می شود. بول با آب ، شراب با استحاله ، کفر با اسلام و ادای شهادتین برخی هم مانند مردار و سگ و خوک که بهیچ وجه پاک نمی شوند در این صورت می توان نجاسات مذکوره در کتابهای فقهی را، که ما نجاسات دسته اوّل خواهیم خواند بدو گروه تقسیم کرد : یکی آنها که با یکی از محسوسات نجس و پاک می شود و دیگری با لغزش و اشتباه نجس شده و با بصیرت و بینائی تطهیر می گردد. أوّلی مانند بول و غائط که با آب و زمین پاک می شودو دوّمی مثل کفرو شرک که با اسلام و ادای شهادتین تطهیر میگردد. اما اگر از مکتب فقه بمکتب وسیعتری (مکتب اسلام) مراجعه کنیم می بینیم پلیدیها بدوقسمت بزرگتری تقسیم شده اند و متقابلا تطهیرشان بر دو گونه است. یکقسمت که تطهیرشان با وسائل فیزیکو شیمیائی است(با آب است، با آتش، با زمین، آفتاب، با استحاله و غیره) و دیگری که بامتدهای مخصوص از جمله پسیکوسوماتیک تطهیر میشوند(بوسیله رضایت از کسی که تهمتش زده اند، پرداخت قرضی که سوخت رفته است، هدایت مجدد کسی را که اغوا کرده اند و غیره) قرآن این موضوع را متذکر است و چون کسی را که از این دو نوع پلیدی دور بماند دوست خدا معرفی کرده میتوان گفت هر چه پلیدی است همه و همه در این دو دسته جای دارند دوست خدا کسی است که پلیدیها را از هر گونه باشد با تطهیر و توبه از خود دور میسازد ! (1)

1- ان اللّه یحب التوابین و یحب المتطهرین سوره بقره آیه 222.
ص: 43

وقتی قرآن قمار و شرابرا در یک آیه (1) بدنبال هم رجسی از عمل شیطان واثم و گناه میداند و در آیه دیگر (2) رجس واثم را از محرمات محسوب میکند مسلم است اگر در مکتب فقه شراب نجس است و باید با استحاله پاک شود مکتب دگری است که هم شرابرا نجس میداند هم قماررا ، که شراب با استحاله پاک می شود و قمار با توبه و استرداد پولهای صاحبانش شراب با مطهرات حسی پاک می شود و قمار با مطهرات روانی ، نه این است که شراب هم مانند بول وغائظ نجس باشد و اگر بدست یا لباس برسد آنها را نیز نجس کند. لباس مست نمیشود.

اینکه گفته اند دست و لباس را نجس میکند نکته ای است که مسلمان وقتی دست زدن بآنرا بد دانست حاضر نخواهد شد گوشه بهترین اطاقش را قفسه بندی و زینت کند و ظرف شرابرا در آن بگذارد. بلکه اگر ظرفی بعنوان دارو و درمان هم در خانه اش باسم مشروبات الکلی دیده شد جایش در «بارانداز» خواهد بود نه در «بار».

نجاسات دسته دوم :

نجاسات دسته اوّل را گفتیم آنهایند که در کتابهای رسائل و مسائل آورده اند و برای تطهیرشان نیز دستوراتی داده اند اما نجاسات دسته دوم : یعنی آنها که در کتب فقهی نیستند یعنی آنها که تقریبا همه شان با توبه پاک میشوند برای تطهیر این نجاسات یک کار یا دو کار و گاهی بیشتر باید انجام داد ، در همه آنها یک کار که اصل کلی میباشد باید رعایت گردد و آن توبه

1- سوره مائده آیه 92 و سوره بقره آیه 216.
2- سوره 7 آیه 31.
ص: 44

کردن است ، توبه بزبان اخلاق یعنی تصمیم قطعی گرفتن بر اینکه دیگر آن عمل تکرار نشود اینطور هم نیست که مانند نصارا لازم باشد برای توبه نزدکشیش یا شیخ رفت و اعتراف و توبه کرد. بین خود و خدا باید این تصمیم قطعی اتخاذ گردد. مثل اینکه اسلام میخواهد بگوید علاوه بر اینکه اعتراف بگناه یک نوع تبلیغی از گناه است چه بسا سبب نشان دادن محل گناه یا وسیله ای برای رسیدن بگناه و غیره میباشد چه بهتر که انسان گناهکار رسوا نشود و حتی در برابر یکنفر هم خجل نگردد ، بهر صورت برای پاک کردن پلیدیهای دسته دوم یک اصل کلی توبه کردن لازم است مثلا برای تکبر که از پلیدیهای درجه اوّل محسوب می شود توبه کافیست یعنی کافیست شخص متکبر بجد و حقیقت دست از تکبر بر دارد. چرا تکبر اینقدر پلید است زیرا بزرگترین سبب تفرقه و دوری است و بهمین جهت خدا برای نشان دادن سمبل پلیدیها شیطان اورابهمین عنوان - تکبر ملعون و مطرود ساخت و او را أوّلین و بزرگترین دشمن بشریت (1) معرفی و مشخص ساخته مطرود و ملعونش نمود. همین صفت مذموم با آنهمه شدت پلیدی که دارد با توبه تطهیر می شود. توبه بزبان اخلاق تصمیم قطعی بر عدم تکرار است و بزبان اجتماع پشت سر نهادن گناه است و در نتیجه سرعت گرفتن بسوی تکامل و رسیدن به مردمان صالح و انسب که در آینده صاحب و وارث کره زمین اند (2) نتیجه اینکه برای

1- سوره یس آیه 60
2- ان الارض یرثها عبادی الصالحون سوره انبیاء آیه 105.
ص: 45

تطهیر هر پلیدی توبه اصل کلی است و فروع این اصل بسیار است و برای هر نوع پلیدی فرع مخصوص بهمان نوع را دارد مثلا کسی که دزدی کرد اصل این است که توبه کند و فرع آنکه برود مال صاحبش را مسترد دارد آنکه کسی را گمراه کرده باید توبه کند و فرعش واجب است مجدد اغوا شده را هدایت نماید. گاهی علاوه بر اصل توبه فرع بیش از یکی است مثلا کسی که به وطنش خیانت میکند ثروتهای عمومی را بنفع اجانب بر باد میدهد. با یک امضاء نعمت های خدادادی هم وطنش هم مذهبش معادن را در اختیار دیگران قرار میدهد در صورتی این پلید تطهیر میگردد که علاوه بر توبه و استرداد آنچه بعناوینی باو رسیده اقدام دیگری نیز بنماید یعنی فروع توبه در اینجا بیش از یکی و بسیار است این شخص باید دیگران را هوشیار سازد ، از اشتباه خود همه جا آه و سوز بزند تا دیگران متنبه شوند با دیدن هر فقیر بیماری که وجه پرداخت نسخه کودکش را ندارد بر خود بلرزد و بالاخره با وجود همه اینها گر چه خدا رحمان و رحیم است و توبه را می پذیرد ولی خیانت توبه اش را نمی پذیرد آماده باشد که علاوه بر عذاب نشأه دیگر ننگ ابد از خودش و ذلت مدام از بازماندگانش جدا نخواهد شد همچنانکه شخص زنا کار مبتلا بسفلیس اگر توبه کند خدا توبه اش را می پذیرد ولی سفلیس توبه اش را نپذیرفته و عوارض خود را ظاهر نموده مبتلا را به قعر خاک ، جائی که بجهنم باز می شود خواهد فرستاد (خیانت خائن نیز توبه نمی پذیرد).

برای شناسائی پلیدیهای دسته اوّل کافی بود که بکتب

ص: 46

رسائل مراجعه شود اما برای شناسائی پلیدیهای دسته دوم لازم است ایجاد کننده پلیدیهاشیاطین را شناخت

شیطان موجودی است مطرود و ملعون و متکبر و لذا از نجاسات است علاوه تر اینکه بد روز هم روز میخواهد و این پلید مترصد است از چپ و راست آدمی بیرون آمده (1) او را نیز آلوده و پلید کند.

سؤالاتی پیش میآید که آیا بزبان قرآن شیطان یکی است ؟ اگر عده ای هستند آیا میتوان آنها را دید ؟ اگر دیده میشوند بر خورد ما با آنها باید چگونه باشد ؟ و پرسش های دیگر که پاسخ تمام آنها در قلمرو شناسائی اوضاع و احوال شیاطین به ترتیب زیر است :


خود شیطان

در صدر اسلام جمعیتی بود ، بدین منظور تشکیل جلسه میدادند که جاسوسانی بین تازه مسلمانها بفرستند برای کسب اطلاعات و ایجاد تفرقه بین آنها نفراتی که برای جاسوسی انتخاب میشدند هنگام گزارش به جمعیت برای اینکه وضع خود را مستحکم کنند به جمعیت می گفتند سخنان مسلمین در ما کوچکترین اثری نکرد ، ما با شمائیم و به هبل ولات و عزی وفادار بوده و خواهیم بود و اگر از آنها سئوال میشد پس بچه علت در جمع مسلمانها دیده شدید و بآیات قرآن گوش میدادید می گفتند رفته بودیم آنها را مسخره کنیم پروردگار این جمعیت خائن جاسوس تراش را حتی بعنوان اینکه حامی و پشتیبان آن عده اند که مسلمین را مسخره

1- سوره اعراف آیه 15.
ص: 47

میکردند شیاطین نام نهاد بدین معنی که از آدمیان کسانیکه منشاء اذیت و آزارند و تشکیلاتی برای نه تنها صدمه به مسلمین بلکه حتی برای مسخرگی آنها درست می کنند نامشان را از ردیف آدمیان حذف و جزو شیاطین محسوب داشته است ! (1)

همردیف اینها یعنی باز کسانی هستند که پروردگار آنها را شیطان نامیده و از آدمیت دورشان میداند اینها کسانی هستند که با فرستادگان خداپیامبران - بخصومت دردشمنی برخاسته اند (2)

دسته سوم که باز قرآن آنها را شیطان نامیده کسانی هستند که با کارهای بیهوده و بی اساس که بظاهر هم تشریفات و تشکیلاتی دارد ولی نتیجه و ثمره ای بر آنها مترتب نیست مردم را سر گرم نگهداشته و اجتماعی را با آن مشغول میدارند (3)

استاد شیطان :

کسی که بغیر از خدا چیزی یا کسی را رئیسی وزیری وکیلی مجسمه ای بتی را در وضع زندگی خود ذی نفوذ و منشاء اثر بداند این چنین شخص مشرک بوده حاضر نیست خط بطلان بر هر معبودی سوای اللّه بکشد تا از هر قید و بند و اسارتی آزاد شود آزاد زیست کند و آزاد

1- و اذا القوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزؤن سوره بقره آیه 12.
2- و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن سوره انعام آیه 112.
3- و ما کفر سلیمان ولکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر سوره بقره آیه 96.
ص: 48

بمیرد زیرا توجّه بیک منبع قدرت و دیگران را مانند خود بیچاره دانستن کمال آزادی است این مشرک چنانچه توبه نکرد و مستوجب عذاب پروردگاری شد که خود را رحمان و بخشاینده معرفی میکند این شخص از شیطان یک درجه بالاتر بوده و استاد شیطان است (1) (هر چند أوّلی است که ولی را دوست گوئیم)

برادر شیطان

با یک درجه تخفیف به آنها که حق خویشاوندان و هموطنان و بیچارگان و درماندگان را تضییع میکنند ، قرآن برادر شیطان ، نام داده است (2)

حزب شیطان

کسانیکه هیچ بیاد خدا نیستند بلکه چون خدا احتیاج ندارد از او یاد کنند لذا کسانی که هیچ بیاد دستورات خدا در جهت دستگیری بندگان او نیستند از حزب شیطانند. آنها که همه چیز را بخود اختصاص میدهند و همه آسایش را خاص خود و فرزندانشان میدانند اینها خدا را فراموش کرده اند و اعضاء صمیمی حزب شیطانند (3)

1- یا ابت انی اخاف ان یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیا سوره مریم آیه 46
2- و آت ذا القربی حقه و المسکن و ابن السبیل و... ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین سوره بنی اسرائیل آیه 26.
3- استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر اللّه اولئک حزب الشیطان سوره مجادله آیه 20.
ص: 49

دوست شیطان :

به کسانی گفته شده که فتنه انگیزند دیگری را برای جنگ و دعوای با مسلمانان تحریک میکنند (1)

پیرو شیطان : آنهایند که بدون دانش درباره یک موضوع علمی مجادله میکنند هیچ از دین و آئین خبری و اثری ندارند حتی کوچکترین مسئله اسلامی را نمیدانند بر اصول مکاتب و رؤس مطالب خرده گرفته و درباره آنچه بزعم و گمان خودشان غلط است سر و صدا براه میاندازند (2)

همردیف شیطان :

کسی است که از یاد خدا رو گردان بوده آنقدر گرم دنیای پر زرق و برق شده و دلش را برده اند که وقتی با او می گویند خدا چنین و چنان گفت و چنین و چنان خواست اصلا مثل اینکه برایش قصه می گویند گوشش بدهکار این حرفها نیست کارش و دنیایش اجازه نمیدهند حتی کوچکترین توجهی به خدا و وابستگان بخدا بنماید ایشان همیشه در معیت شیطان بلکه در خدمتگزاری حاضر و همردیف شیطانند (3)

1- ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلو کم سوره انعام آیه 121.
2- و من الناس من یجادل فی اللّه بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید سوره حج آیه 3.
3- و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین سوره زخرف آیه 35.
ص: 50

شیاطین دیگر :

ملاحظه فرمودید بر حسب ضعف و شدت گناه آدمیان - یا همردیف شیطانند یا دوست و یا خود شیطان و گاه هم بعلت شدت گناه استاد شیطان حتی قرآن به قیافه های منزجر کننده منفور جهنمی رؤس الشیاطین (1) گفته است بدین معنی که از استاد شیطان گرفته تا شاگردی شیطان مراحلی خواهد بود که انسان با آلودگیهای مختلف ممکن است بدآنهابرسد.

شیاطین برای خود زندگانی مخصوص داشته شهر خانه خوابگاه نهار خوری دارند و بزودی بهمه آنها اشاره خواهد شد فقط اینجا ممکن است فرودگاه شیاطین را آنچنانکه قرآن میفرماید بیاوریم (2) فرودگاه تنها جائیست که اجازه میدهد روز وشب وسائل حمل و نقل از اطراف آسمان با آنجا فرود آید و امکان نشست آن وسائل در جای دیگر کمتر است فرودگاه شیاطن یعنی جائیکه مدام شیاطین بر آن می نشینند روح پلید کسی است که بزبان و اعضاء دیگر هر دو گناه میکند افاک است (دروغ میگوید فحاشی میکند تهمت میزند غیبت میکند و... یعنی همه بزبان است) اثیم است (بچشم زنا میکند با نگریستن به زن و بچه مردم بپا زنا میکند با رفتن بجای بد بدست زنا میکند با مس دست خود بکسی که نباید زد همینطور با دست امضائی که نباید کرد میکند

1- سوره صافات آیه 63.
2- هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین تنزل علی کل افاک اثیم سوره شعراء آیه 222.
ص: 51

با دست یا پا جائی را که نباید باز کرد میکند و... یعنی گناه بوسیله اعضاء و جوارح صورت میگیرد) ناگفته نماند همانگونه که بین ما مرسوم است میگوئیم شیطنت مکن شیطان مشو و اینها را در مواردی میگوئیم که حدس زده می شود ضرری در پیش است لذا میتوانیم علاوه کنیم هر گونه موجودی که با وسوسه انسانرا بطرف بدیها سوق دهد یا با جسم خود به بدن آدمی ضرر برساند و بطور کلی هر موجودی که وجودش باعث نافرمانی از امر مطاع پروردگار گردد شیطان است کما آنکه ابلیس شیطان بزرگ چنانچه شرحش خواهد آمد با وسوسه أوّلین آدم روحانی و قابل ذکر را اغوا نمود.

با توجّه به مراتب فوق یعنی با تعریفی که از نجاسات شد و اینکه شیطان ملعون و مطرود و لذا نجس است و با توجّه بمرتبت هائی که در ظل توجهات شیطان ممکن است نصیب آدمی شود اینک میتوانیم پلیدیهای دسته دوم را نیز تقسیم بندی نموده و بچند تای از آنها به ترتیب زیر اشاره نمائیم :


سیاست نجس :

سیاستی است که پشتیبان تشکیلاتی است که جاسوس تراشند و بضرر میهن و اجتماع مسلمین و جهت آزار و مسخرگی آنها افراد درست مینمایند سیاستی که دشمنان پیامبران را تائید و دوستان آنها را صدمه و آزار میرسانند سیاستی که ساحران حقه بازان و قاچاقچیان و زد و بندچی ها را می شناسند و آزادشان میگذارند یا با آنها شریک و مساعد میشوند ، اعضاء این باندهای سیاسی را چنانچه گفتیم قرآن شیطان نامیده است.

ص: 52

اجتماع نجس :

از افرادی تشکیل شده که مافوق خود رئیسی ، وزیری وکیلی یا بتی را در زندگی خود مؤثر میدانند و با قید و بندی که از این اطاعت کور کورانه بر پای خود می نهند از خود سلب آزادی میکنند اینها گویا کرند و صدای محمّد عزیر را نشینده اند که فریاد میزند قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا خط بطلان بر هر معبودی (مافوقی بتی) سوای پروردگار بکشید تا رستگار شوید غیر از خدائی که رحمان و رحیم بخشاینده مهربان است کسی یا چیزی رادر وضع خود ذی نفوذ و مؤثر ندانید تا با روح وسیعتری زندگی کنید و آزاد بمانید خدا بدانند استاد شیطانند چنانچه گفتیم. و همین جاست که دست پاک لطیف را نجس میداند.

اقتصاد نجس :

آن اقتصاد است که سبب می شود حق بحقدار نرسد و حقوق صاحبان حق ادا نشود مساکین و درماندگان دستگیری نشوندثروتهای عمومی که متعلق به همه است آنچنان حیف و میل گردد و اختصاص به بعضی داده شود ، کارمندان چنین اقتصادی را چنانچه اشاره شد برادر شیطان گویند.

اینک که به نجاست سیاسی اقتصادی اجتماعی اشاره شد از نجاست دیگری نیز سخن گوئیم و آن نجاست میکربی است. معروف است حضرت ایوب از پیامبران عرب میباشد که درسرزمین عوض زندگی میکرده و در فاصله هشتاد میل از عدن مدفون است کتابی نیز به آنحضرت منسوب میباشد که در بعضی کتب

ص: 53

گفته اند که فلاسفه اخیر غرب از آن استفاده کرده اند حضرت ایوب قبل از حضرت ابراهیم میزیسته که بیش از یکصد سال حدس زده می شود.

حضرت ایوب در قرآن بعنوان نمونه صبر یاد شده و با آنکه از امراء و بزرگان محل بوده بعلت صبر در برابر مرض فقر مردن زن و فرزندان و... و شاکر بودنش قرآن او را ستوده است.

تنها از یک آیه قرآن (1)میتوانیم اطلاعات چندی در باره حضرت ایوب کسب کنیم بدین قرار:

بیماری حضرت بطور قطع پوستی بوده و به هیچ عضو درونی سرایت نکرده است بعلت آنکه میفرماید شیطان با او تماس یافت (بر پوست او مماس شد) و اگر یکی از اعضای داخلی او عیبی داشت تذکر میداد که شیطان در او نفوذ کرده و راه یافته است بعلاوه که ابتلای حضرت به بیماری پوستی در کتب ثبت و ضبط شده است موضوع دیگر اینکه مرض بصورت حاد بوده زیرا حضرت را به صدا در آورده و پروردگار را ندا داده و از رنج و عذاب ناله کرده است واگیردار و مسری بوده زیرا شاید فرزندانش نیز مبتلا شده باشند (2) یک نوع میکرب (شیطان) در ایجاد مرض دخالت داشته زیرا به پروردگار عرض مینماید شیطان (مفرد) مرا مس کرد نه شیاطین (جمع) حضرت را به بی خوابی و درد دچار ساخته با توجّه به کلمات نصب و عذاب و اینکه نصب کلمه ای

1- و اذکر عبدنا ایوب اذنادی ربه انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب سوره ص آیه 40.
2- سوره انبیاء آیه 83.
ص: 54

است متضاد فراغت و آسودگی (1) در آن موقع نیز که بیماری در منتهای شدت وحادیت بوده هنوز به اطرافیان سرایت ننموده و الا اگر بدیگران نیز سرایت کرده بود حضرت تنها برای خودش دعا نمیکرد (رب انی) بلکه برای زن و فرزندانش نیز مسئلت می نمود .با توجّه به اطلاعاتی که قران بدست داده می توان بجرأت گفت حضرت بزرده زخمی دچار بوده که عامل ایجاد کننده آن یکی از میکربهای استرپتوکک یا استافیلوکک (دو شیطان موذی و هر جائی) بوده اند.

نکته قابل ذکر دیگر اینکه امروز با این همه پیشرفت در تمدن هنوز ارکان مهم و اساسی کشورها را به سیاسی اقتصادی اجتماعی طبیعی تقسیم میکنند و حال آن که قرآن بهداشت را نیز که به نجاست میکربی وابستگی دارد از ارکان مهم میشمارد یعنی توجّه به اوضاع سیاسی اجتماعی اقتصادی و طبیعی کشور را برای ایجاد مدینه فاضله کافی ندانسته و براندن استاد شیطان خود شیطان برادر شیطان حزب شیطان که هر کدام وابستگان و افراد سیاست نجس اجتماع نجس اقتصاد نجسند اکتفا ننموده بلکه مدینه فاضله را آن کشوری میداند که شیطان میکربی نیز در آن منفور و مطرود بوده و بهداشت نیز از ارکان اصلی آن بشمار است.

خوب است با طرح این مسئله که میکربها شیطانند و افراد سیاست نجس نیز شیطانند در مقام مقایسه بر آمده و باعجاز قرآن کریم پی ببریم زیرا خواهیم دید ضرر میکربها و این گونه افراد برای کشور کاملاً مشابه و یکسان است (بخصوص از

1- فاذا فرغت فانصب سوره انشراح آیه 7.
ص: 55

نظر اقتصادی)

اینک برای تائید عرائض خود مبین بر اینکه پیشوایان اسلام بوجود میکرب اطلاع داشته و چشم بینای آنها بر مسائل میکرب شناسی احاطه کافی داشته به برخی از اخبار و احادیث وارده در این باره اشاره می نمائیم.

موضوع قابل توجّه اینکه اسلام میکربها را بدو دسته بزرگ تقسیم کرده و با دقت کامل میکربهای رطوبت پسند را وبا و خشکی پسند را طاعون نامیده است و شاید علم امروز یعنی پس از گذشت چهارده قرن موافق باشد که میکرب وبا و طاعون هر کدام سر دسته میکربهائی هستند که بوسیله آب یا غیر آب سرایت می نمایند.

بهر صورت ما آیات و اخبار را به دو قسمت کرده ایم دسته دوم شامل آیات و اخباری خواهد بود که با اشاره و کنایه دنیای میکرب را معرفی میکنند.

دسته اوّل : آیات و اخباری که از میکرب نام برده اند

الف برای تبرک باز تکرار کنم آیه 40 سوره ص را که بر حضرت ایوب شیطانی (میکربی) تماس یافت و او را برنج و عذاب انداخت و ای بسا همچنانکه قرآن متذکر است (1) بسیاری از پلیدیهای شیطان است که توسط باران پاک می شود بدین طریق که باران میکربهای منتشر در هوا را با قطرات خود در بر گرفته بزمین ریخته و با گل و لای و مواد میکرب کش موجود در خود

1- و ینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به و یذهب عنکم رجز الشیطان سوره انفاق آیه 11.
ص: 56

و زمین آنها را نیست و نابود میسازد.


محلی که میکربها انتخاب میکنند

ب قبلا چهار کلمه مربض مقیل - مقعد و ماوای را باید دید چه معنی دارد.

(1) مربض جائیست که وسائل خورد و خوراک و استراحت در آن مهیاست و باصطلاح محل ایدال و آرزو است بخورند و بخوابند. حال اگر مربضی را در جای مرطوب و تاریک که مورد علاقه میکربهاست قرار دهیم بهترین محل را برای زندگی میکرب فراهم کرده ایم. امروز می آیند ظروف مخصوصی را (پتری، قرع) درست می کنند که وسائل خورد و خوراک میکرب در آن مهیاست، ظروف را در جای مرطوب و حرارت مناسب دور از روشنائی نگه می دارند و میکرب را بر آن کشت می دهند، میکرب در این محل خوراک و استراحت مناسبی داشته و شروع میکند به تولید مثل کردن و زیاد شدن. قرع و پتری و تهیه محیط مناسب برای کشت میکرب، یک موضوع تازه ای است و قدمت آن نزدیک به یک قرن بیشتر نیست ولی انسان تعجّب میکند وقتی به چهارده قرن قبل می نگرد که پیشورای اسلام حضرت محمّد فرماید دستمال گوشتی در خانه جای ندهید که آرامگاه و مربض شیطان(1) چرا انسان تعجّب نکند زیرا در چین و شکن تاریک و مرطوب دستمال و کیسه گوشتی وسائل خوراک و استراحت و رطوبت و تاریکی همه مهیاست و بهترین محل رشد میکرب بشمار میرود و برای چهارده

1- لاتووا مندیل اللحم فی البیت فانه مربض الشیطان (کتاب وسائل).
ص: 57

قرن قبل اگر کسی می خواست یکنوع پتری یا قرع مناسبی برای کشت میکرب نشان دهد همانا کیسه و دستمال چرکین و آلوده بگوشت و مواد پروتئینی بهترین نشانی بود.

(2) مقیل تقریبا همان مربض است منتها در مربض اگر خورد و خوراک دائمی موجود بود در اینجا برای خورد و خوراک وقتی تعیین شده و در انحصار چاشتگاهی قرار گرفته است و اگر بفرموده حضرت باقر توجّه شود که فرمود ناخن ها را بگیرید که آنها جای میدهند شیطان را (1) معنای مقیل خوب فهمیده می شود و دانسته می شود چگونه است که میکرب برای استفاده از محیط وقت معینی خواهد داشت بین ناخن چاشتگاهی بمواد غذائی آلوده می شود و آلودگی مورد استفاده میکرب قرار می گیرد و چه بسا در فواصل غذا خوردن ممکن است بوسیله آب و غیره مزاحمتی برای میکرب ایجاد شود و استفاده بردن دائمی را از او سلب نماید و او با با نتظار چاشتگاه دیگری نگهدارد تا خورد و خواب دیگری برسد.

(3) و (4) مقعد و مأوی هر دو را میتوان معنی کرد پناهگاه و محل سکنی اما مقعد جائیست که قاعده موجود بر آن نهاده می شود و نشیمنگاهی محسوب میگردد که استحکام بیشتری دارد و نقل مکان از آن کمتر اتفاق می افتد ولی مأوی مسکن و پناهگاهی است که هر لحظه بیم نقل مکان از آن میرود. خاکروبه هائی که در صندوق شهرداری یا خدای ناکرده کنار کوچه ریخته می شود و محتوی میلیونها میکرب و موجود زنده است هر لحظه بیم آن میرود توسط ماشین های شهرداری بخارج

1- انما قصوا الاظفار لانهم مقیل الشیطان (کتاب وسائل)
ص: 58

شهر برده شود ولی کثافاتیکه در گوشه منزل یا خارج شهر بخصوص اگر در جای مرطوب و دور از روشنائی است ریخته شود چنان میکرب قاعده خود را بر آنجا محکم می نهد که تکان دادنش مشکل است لذا خاکروبه در صندوق شهرداری و کنار کوچه ماوی، و آلودگیهای زوایای خانه و اطاق و خارج شهر یک مقعد و نشیمنگاهی برای میکرب محسوب می شود ، حضرت رسول فرماید خاکروبه پشت در خانه نریزید که آنجا ماوای شیطان است (1) و خاکروبه را در منزل جای ندهید و روز بیرون برید که خاکروبه منزل مقعد و جای نشست شیطان است (2) در اینجا خوب است به بیرون بردن خاکروبه در روز توجّه شود و دقت اسلام را با بصیرت بنگرد زیرا در شب امکان پاک کردن آلودگیها مانند روز نبوده و نیست و جای آلوده نیز بسا بوسیله نور آفتاب تا حدی تطهیر گردد.

عوامل مستعد کننده برای تولید مثل میکربها

ج میکرب با رطوبت و تاریکی و مواد پروتئین دار میانه بسیار خوبی دارد این موضوع ثابت شده و تقریبا مسلم و قاطع است. و چون این موضوع مجدد تکرار شده و گفتیم میکرب رطوبت تاریکی را خواهانست بخوانندگان حق میدهیم که انتظار این را داشته باشند که اسلام نیز با این موضوع اشاره کرده باشد. اینک بخوانندگان توصیه می شود به کتابهای لغت مراجعه فرموده و این کلمه سه حرفی غمر را به بینند چه معنی شده است سپس تصدیق نمایند آیا چشم بینای پیشوایان اسلام

1- لاتبیتو الکمامه فی بیوتکم فاخرجوها نهارا فانها مقعد 14 بحار.
2- 2- 14 بحار
ص: 59

در چهارده قرن قبل بر این موضوع احاطه کلی داشته است یا خیر ؟ از معانی غمر میتوان پر آبی، چرب بودن، تاریک بودن را ذکر کرد و آنوقت فرموده حضرت علی را که شیطان علاقه و حرص شدیدی به غمر دارد (ان الشیطان مولع بالغمر) بعنوان یک معجزه بزرگ نوشت.

آیا می توان کلمه ای بهتر از ولع و حرص یافت تا در موردیکه تمام عوال مساعد برای زندگی میکرب مهیاست بعنوان علاقه میکرب با آن محیط بکار برد، نبی اکرم (ص) فرمود با دست چرب شب را صبح نکنید اگر شیطان بشما صدمه زد خود تا آنرا باید ملامت نمائید. (1) و جای دیگر حضرت علی فرماید کودکانتان را بشوئید از چربی که شیطان بوی چربی را درک کرده و از اثر آن کودک موقع خواب فزع و بی تابی میکند (2).

و حضرت صادق فرماید کسی که با چربی بدن بخوابد شیطان تا مدتی با او صدمه میزند (3)


اشاره اسلام به تغذیه و زهرابه میکرب ها

د- میکربها وقتی بر روی غذائی بنشینند به قسمتی از آن غذا که لازم دارند حمله کرده مورد استفاده قرار

1- لایبیتن احدکم و یده غمره فان فعل فاصابه لم الشیطان فلایلومن الانفسه (کتاب وسائل).
2- اغسلوا صبیانکم من الغمر فان الشیطان یشم الغمر فیفزع الصبی رقاده (کتاب وسائل).
3- من باب علی غمر فاصابه شی ء من الشیطان لم یدعه الا ان یشاء اللّه (وسائل).
ص: 60

میدهند و شروع برشد و تولید مثل مینمایند از زنده هایشان زهرابه ای ترشح می شود بنام زهرابه بیرونی و هر کدام که مردند از بدن متلاشی شده شان زهرابه درونی بر روی غذا افکنده می شود و چون بزاق هر حیوان برای هضم غذایش است و در بیشتر حیوانات مواد مترشحه برای هضم ، غذایش است مواد مترشحه برای هضم، سم و زهری است لذا اگر (بجای ترشح زهرابه میکرب) بگوئیم بزاق میکرب بی جا نیست. خوب دقت نمائید بعنوان یک معجزه بزرگ سخن چهارده قرن قبل را از حضرت صادق میآوریم که فرمود ظرف غذا را بپوشانید که میکرب از آن میخورد ، و عجب این است که میفرماید از آنچه در ظرف است انتخاب مینماید و استفاده می کند و عجب تر آنکه میفرماید میخورد و بر آن تف و بزاق می افکند (زهرا به میریزد) (1) و فرزندنش حضرت کاظم میفرماید ظروف خود را بر گردانید (وارونه بگذارید) برای آنکه شیطان هیچ ظرفی را بلند نمیکند (2).

محل اخفای میکربها

ه- ظرفیکه ترک داشته باشد همیشه غذای قبلی لابلای آن شکافها میرود و می ماند و فاسد می شود و بهترین محیط نشو و نما برای میکرب درست مینماید همینطور حائیکه دسته کوزه به دهانه اش متصل است و جائی از ظرف که شکسته باشد محل مساعدی برای نشستن و اجتماع و روشد میکربها خواهد بود

1- لاتدعوا انیتکم بغیر غطاء فان الشیطان اذا لم تغط الانیه بزق فیها واخذ ما فیها مماشاء (وسائل)
2- واکفی ء اناوک فان الشیطان لایرفع اناء.
ص: 61

در این باره است که فرمود حضرت علی آن نخورید از سوراخ ظرف و از طرف دسته آن چون شیطان می نشیند بر دسته و سوراخ آن (1)

حضرت باقر فرماید از طرف دسته و از موضع شکسته کوزه آب نخورید چون محل نشستن شیطان است (2)


سوراخی از بدن که میکرب ها در آن بسیارند

و روزگاری که میکرب کشف و اعلام شد مردم برای دیدن و تماشای میکرب دست و پا شکستند و بسوی آزمایشگاهها سرازیر شدند با چشم خود از یک طرف حیوانات مضر و بیماری زارا زیر ذره بین دیدند و از طرف دیگر مشاهده کردند که با جوشاندن و حرارت و غیره میکربها مردند و از بین رفتند. آمدند برای اینکه عمر جاودانی یابند یا لااقل از شر میکربها محفوظ بمانند غذا و لباس و کلاه و حتی لحاف خود را در وسائلی که ضد عفونی میکند نهادند و مورد استفاده قرار دادند بعد متوجّه شدند که گرد و غبار هوا باندازه کافی میکرب ببدن آنها میرساند و ضد عفونی کردن هوا نیز آسان نیست و از طرف دیگر با جوشیده شدن غذاها که فاقد مواد ضروری زندگی میشد یک مرتبه آمار اداره متوفیات رقم بزرگتری را نشان داد و اعلام داشت مرگ و میر در اثر کمبود ویتامین ها افزایش یافته است. خارج از موضوع

1- لاتشربوا الماء من ثلمه الاناء و لا من عروته فان الشیطان یقعد علی العروه و الثلمه (کتاب وسائل).
2- لاتشرب من موضع اذنه و لا من موضع کسره فانه مقعد الشیطان (کتاب وسائل).
ص: 62

نشویم مقصود ما این است که در هوا باندازه کافی میکرب وجود دارد و انسان نیز که دقیقه ای نزدیک به 16 مرتبه نفس میکشد لاجرم مقداری هوا بهمراه میکربهائی وارد سوراخهای بینی می نماید و لذا در سوراخ بینی انسان بلکه هر حیوانی که نفس میکشد مقداری میکرب وجود دارد همانگونه که مهمان عالیقدر آسمانی کشور ایران حضرت رضا در سیزده قرن قبل باین موضوع اشاره نموده میفرماید در اطراف منخرین هر حیوان که نفس میکشد شیطان وجود دارد (1).

حرارت مساعد برای میکربها

ز لابد خوانندگان میدانند پاستور دانشمند بزرگوار برای اینکه بهتر میکربها را برشد و تولید وا دارد آبگوشتهائی را که تهیه کرده بود گرم نگه میداشت امروز نیز برای رشد میکربها ظرفهائی را که بر آن میکرب کشت شده در حرارت مناسب میگذارند بعلاوه میکربهای مضر برای انسان (شیاطین) در حرارت 37 درجه یعنی حرارت طبیعی بدن که نسبتا گرم است بهتر نمو می نمایند.

در اسلام نیز توسط نبی اکرم باین موضوع اشاره شده فرماید شیطان در غذای گرم شرکت دارد (2).

اشاره اسلام به فرار میکربها از مواد ضدعفونی

ح در بالا اشاره کردیم که هوا را نمیتوان ضد عفونی کرد. ممکن است

1- علی کل منخر من الدواب شیطان 14 بحار.
2- ان الطعام الحار جدا محوق البرکه و للشیطان فیه شرکه 14 بحار.
ص: 63

خواننده مطلعی ایراد کند که پس این چیست بعضی از اطباء دستور میدهند اطاقی را با بخورهای مخصوص ضد عفونی نمایند ؟ البته برای جلوگیری از انتشار بعضی میکربها آن هم در مکانهای سر پوشیده چنین دستوری داده می شود و چنین دستوراتی نیز اسلام برای ضد عفونی کردن از راه بخور داده است که در قسمت بهداشت لباس خواهیم گفت. و رد اینجا اکتفا میکنیم به آنچه حضرت صادق (ع) راجع بقرار میکرب از بعضی بخورها و یا از برخی درختها ذکر کرده است که فرماید :

شیطان لعنتی برای هفتاد خانه نکبت بار می آورد (شیطان هفتاد خانه پیش از رسیدن بخانه ای که حرمل در آن است باز پس میگردد) جز خانه ای که در آن حرمل است (درختی است مانند کنجد) (1) البته توجّه خواهند داشت که نکبت بار آوردن برای هفتاد خانه نشانه ای از سرعت انتشار میکرب است که می تواند مثلا مانند انفلوآنزا حتی در یکساعت خانه های چندی را مبتلا سازد.


وجود میکربها در ریشه موها

ط وقتی موهای زیر بغل بزرک شد محل مرطوب و گرم و تاریک و مهیای زیر بغل محیط مساعدی برای رشد و تولید میکربها خواهد بود میکربها همیشه در اطراف ریشه های مو فراوان بوده و چنانچه زخمی در محل ایجاد شود یا اگر موئی از آنجا کنده شود راه نفوذ برای میکربها پیدا شده و به بدن وارد شده و ایجاد دمل می کند یا وارد خون شده ایجاد سپتیسمی و خطرات جبران ناپذیری می نماید بهمین مناسبت

1- ان الشیطان لعنه اللّه تنکب سبعین دارا دون الدار التی هو (حرمل) فیها 14بحار
ص: 64

نبی اکرم (ص) فرمود دراز نکنید موی زیر بغل را که شیطان در آنجا پنهان است و موهای زیر بغل را نکنید (1).

اجتماع میکرب ها در کنار آلودگیها

ی بعضی ها سبیلهال عریض و کلفتی دارند آنگونه که وقت خوردن و آشامیدن نوک موهای شاربشان بغذا برخورده و آلوده می شود. میان موهای انبوه و عریض جای تاریک خوبی است. نفس کشیدن هم که سبب می شود بخار آب از بینی موهای انبوه را مرطوب سازد وقتی آلودگی بغذائی نیز موجود شد دیگر برای رشد و تولید میکرب محیط بسیار مساعدی آماده است. (پروتئین از غذا ، رطوبت از بخار بینی ، تاریک از زیادی مو ، محیط خوبی برای رشد میکرب است) از طرف پیشوای اسلام بدین موضوع توجّه شده فرماید شارب خود را دراز نکنید که شیطان در آن خود را مخفی می کند (2).

بن ناخنها جای حرارت میکربهاست

ک صفحه قبل اشاره کردیم که در زیر ناخن های آلوده محیط بسیار مساعدی برای زندگی موجود خواهد بود باز در اینجا بفرموده حضرت صادق اشاره می نمائیم که کمینگاهی که شیطان برای تسلط بر فرزند آدم دارد این است که بسرعت زیر ناخن هایش مخفی می شود (3).

1- مکارم الاخلاق.
2- لایطولن احدکم شاربه فان الشیطان یتخذه مخباء یستره فیه (کتاب وسائل).
3- ان استرا خفی ما یسلط الشیطان من ابن آدم ان صار یسکن تحت الاظافیر (کتاب وسائل).
ص: 65

و جای دیگر است که ناخن خود را کوتاه کنید که شیطان بین گوشت و ناخن در جریان است (1).


توجّه اسلام به پرده چربی محافظ پوست

ل وقتی چربی روی پوست را که محافظ خوبی بوده و مانع ورود میکربها ببدن است از بین ببریم راه نفوذ خوبی برای میکربها پیدا خواهد شد چنانچه وقتی بخواهند میکرب مرده یا نیمه مرده را بنام واکسن (واکسیناسیون) ببدن وارد کنند امروز کافی میدانند که چربی یک قسمت کوچک کاملا از بین برده شود و قطره ای از واکسن بر آن قسمت ریخته گردد و از طرف دیگر در بهداشت پوست خواهیم گفت که چگونه بعضی از روغن ها جذب پوست شده و پوست را لطیف و ملایم می سازد، در اسلام توجّه خاصی باین قسمت شده و ما تنها بفرموده پیغمبر اکرم اکتفا می نمائیم که بحضرت علی فرمود یا علی هر که روغن زیت بخورد و از آن بر بدن بمالد شیطان چهل صباح نزدیک او نیاید (2) یا اینکه فرماید هر کس روغن بان بخود بمالد و در برابر شیطان بخوابد بصورت آنها شیطان نتواند ضرر برساند (3).

بهتر بودن اطاقهای بدون رف و زوایا :

م وقتی وارد محلی میشویم اگر در زوایای اطاق یا گوشه های کریدور تارهای عنکبوت مشاهده شد یقین بدانید بجائی وارد شده ایم که به نظافت آن

1- قصوا اظفارکم فان الشیطان یجری ما بین اللحم و الظفر 14 بحار.
2- مکارم الاخلاق
3- مکارم الاخلاق
ص: 66

چندان اعتنائی نمیشود خود تارها نیز که محل خورد و خوراک ودفع حیوان است محل مناسبی برای وجود میکربهاست. نبی اکرم بموضوع اشاره نموده فرماید : خانه شیاطین در خانه شما خانه عنکبوت است (1).


اشاره اسلام به گردش خون

ن هزاران سال می گذشت که مردم می دیدند اگر جائی از بدن زخم شود خون از آن جاری می شود ولی کسی نتوانست ادعا کند حقیقت این است که قلب در بدن آدمی مانند تلمبه ای کار می کند و این تلمبه بکمک عوامل فیزیولژیکی چندی خون را در تمام بدن بچرخیدن در می آورد تا اینکه در سال 1826 هاروی دانشمند انگلیسی این موضوع را بیان و گردش خون بزرگ و کوچک را در بدن اعلام داشت. ما در اینجا سئوالی داریم که آیا نمیتوان گردن خون را از این فرموده پیغمبر استنباط کرد ؟ و آیا نمی توان گفت مقصود پیغمبر از این سخن اشاره به سپتیسمی نیز بوده است ؟ (سپتیسمی حالتی است که میکرب وارد خون شده در تمام بدن که خون جاری است او نیز بهمراه خون در جریان است یعنی علاوه بر اعلام مرض گردش خون را نیز اعلام میدارد)

پیغمبر فرمود : شیطان جاری است در فرزند آدم مانند جاری بودن خون (2).

متناسب با میکربها

س بدون شرح برای اختصار چند جمله را که از شیطان نام برده مینویسیم

1- بیت الشیاطین من بیوتکم کبیت العنکبوت 14 بحار.
2- ان الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم 14 بحار.
ص: 67

پیغمبر فرماید شیطان رنگ سرخ را دوست دارد (1) و در بهداشت لباس مفصل گفته خواهد شد که بر عکس از رنگ سفید گریزان است و فرمایند زینت دهید شکم های خود را به سبزیجات که خوردنش شیطانرا دور می کند (2) و فرماید : در مشگها را ببندید زیرا شیطان بر نمیدارد روپوش آنچه که پوشیده است و باز نمی کند گره آنچه که بسته شده است (3) و باز هست که شیطان کشف آنچه روی آن پوشیده است نمی کند (4) و صفحه 17 آئین جاویدان است که زوایای زیر سقف اطاق ، محل نشستن شیطان است.


اسلام بوضوح میکربها را نشان میدهد

ع قسمت اوّل میکرب شناسی را با نقل خبری از حضرت صادق «ع» بپایان میرسانیم ولی از ذکر یک نکته خود را ناگزیر می بینیم و می پرسیم مگر در قرآن بیش از پانصد و پنجاه آیه راجع به فقه وجود دارد ؟ مگر هزاران آیه در قرآن و هزاران خبر و حدیث در کتابهای اسلامی راجع بعلوم طبیعی نیست ؟ چه شد عده ای همت عالی داشته در فقه چنان پیشرفت کردند که می بینیم. ولی در علوم طبیعی مسلمین باید همیشه از دیگران تعلیم و الهام بگیرند

1- ان الشیطان یحب الحمره 14 بحار.
2- زینوا بطونکم بالبقولات فانها مطرده الشیاطین 14 بحار.
3- اوکوا اسقیتکم فان الشیطان لایکشف غطاء و لا یحل و کاء (کتاب وسائل)
4- ان الشیطان لایکشف مخمرا (کتاب وسائل)
ص: 68

آخر راجع به میکربشناسی و وجود چنین موجودی از این واضحتر مگر ممکن بود مطالبی بیان داشت که گفتیم. بسیار مایه تأسف است که در بین مسلمین حتی یک دانشمند بنام میکرب شناس وجود نداشته و ندارد. وقتی حضرت صادق (ع) میفرماید چون مردی با زن زناکاری نزدیکی کرد شیطان بآلت او داخل می شود (1) فقط چیزیکه کم دارد این است که حضرت میکرسکبی هم بسازد و آزمایشگاهی نیز درست کند و در آن ترشح زناکار آنرا زیر میکروسکوپ آماده نماید و بمردم فریاد بزند بیائید شیطانی که گفتم باعث پیدایش مثلا سوزاک یا سفلیس می شود زیر ذره بین ببینیید. چه شد که با این همه وضوح که اشاره بمیکرب شده مسلمین ریزه خوار خوان علم و کرم دیگران شدند ؟ ! در بهداشت روانی بیان خواهیم داشت در اینجا ممکن است جمله را چنین معنی کرد که چون مردی زنا کند شیطان آلتش را با آلت زانی وارد می کند. بعضی از دانشمندان در قلمرو آیه شریفه قرآن که شیطانرا شریک در اموال و اولاد زنا کاران میداند این خبررا ذکر کرده اند (و شارکهم فی الاموال و الاولاد) (سوره اسراء آیه 66) که اگر چنین معین نمائیم خود معجزه ای بزرگتر و اشاره و کنایه ای است که دخالت شیطان در موقع زنا علاوه بر اثر بر زن و مرد بر نسل و فرزند آدمی نیز تأثیر خواهد داشت.

1- اذا زنی الرجل ادخل الشیطان ذکره (بحار جلد 14)
ص: 69

دسته دوم آیات و اخباری که میکرب را با شاره نشان میدهند


اشاره اسلام باینکه آب مساعدترین وسیله سرایت وباست

الف و با بیماری واگیر داری است که میکرب آن در 1883 شناخته شده است و میکربش مدت زیادی می تواند در آب رودخانه زندگی کند. سرایتغیر مستقیم آن تقریبا در انحصار آب آلوده است. همینطور طاعون بیماری واگیر داری است که در 1884 میکربش شناخته شد ولی بر عکس و با نمیتواند در آب زندگی نماید و راه سرایت آن نیز بوسیله کک یا خلط انسان مبتلاست یعنی همانگونه که قبلا بیان شد میکرب وبا را می توان سر دسته میکربهائی دانست که آب وسیله انتشار آن است و بر عکس طاعون بهیچ وجه آب در انتشارش اثر ندارد و خواهیم دید اسلام نیز برای اشاره بکلیه میکربهائی که با آب سر و کار دارند اسم وبا و غیر از آنزا طاعون نامیده است در آن زمان که پیشوایان اسلام می زیستند این دو مرض سابقه کشتارهای بسیاری داشته و لذا برای عنوان کردن و مثل زدن مناسبتر از میکربهای دیگر بوده اند.

در زمان حضرت سجاد خلفاء کاملا بر اوضاع مسلط بودند و بهیچ وجه بخاندان نبوت اجازه تدریس و بحث و انتشار کتاب داده نمیشد حضرت سجاد بصورت دعا کتابی نوشت و با اجازه ، انتشارش داد و امروز بنام صحیفه سجادیه در دسترس همگانی است. حضرت دشمنان خود را در آنکتاب با یک جمله

ص: 70

کوتاه نفرین کرده می فرماید و امزج میاههم بالوباء پروردگار آب آنها را بوبا آلوده کن. توجّه خوانندگان را به کلمه در این جمله جلب میکنیم یکی از کلمه ممزوج بکار برده شده نه مخلوط زیرا مخلوط چیزیست که جدا کردنش از یکدیگر آسان باشد و جدا کردن میکرب وبا از آب بویژه در آنروز خیلی مشکل و شاید غیر ممکن بوده است دیگر آنکه فرمود آب آنها بوبا آلوده شود و حال آنکه ممکن بود بجای و با کلمه طاعون آورد و اشتباه بزرگی را مرتکب شد زیرا میکرب طاعون نمی تواند در آب بماند. دیگر ممکن بود بگوید خدایا هوایشان یا غذایشانرا بوبا آلوده ساز ، هم هوا بیشتر در دسترس آنها بود و هم علاقه آنها بغذا کمتر از آب نبود ولی هوا وسیله انتشار نبوده و معجزه این است که به بهترین راه سرایت بعضی آب اشاره شده است. در نهج البلاغه نیز حضرت علی همین اشاره را نموده فرماید معاویه و پیروانش میان من و خودشان آب وباآور را آمیخته و در هم نمودند (وجده بینی و بینهم شربا وبیا).


معجزه اسلام درباره راه سرایت جذام

ب جذام یا خوره بیماری واگیر داری است که میکربش در 1873 کشف شد جوانها بیشتر مبتلا می شوند از روزیکه میکرب وارد بدن می شود تا روزیکه علائم بیماری ظاهر می گردد یعنی دوره کمون بیماری بطور متوسط 7 سال و خیلی متغیر بوده از دو ماه الی سی سال دیده شده است راه سرایت آن بیشتر از مخاطهای تنفسی یا پوست آزرده میباشد. سابقا تصور میکردند از راه دستگاه هاضمه امکان سرایت هست ولی

ص: 71

امروز قبول ندارند.

در بهداشت تغذیه دستورات مختلفه اسلامی از جمله آداب غذا خوردن را خواهیم دید یکی از آن دستورات است که منع میکند حرف زد نرا در وقت خوردن و همینطور بآداب عطسه زدن و سرفه کردن دستورات قابل توجهی داده است حال اگر کسی با یکی از پیشوایان اسلام بر سر یک سفره بود یقین است حرف نمیزند و اگر سرفه یا عطسه ای داشت کاملا مراقب است آلودگی درست نکند. حضرت سجاد با جذامی غذا میخورد (1). پیغمبر فرموده وقت سخن گفتن از جذامی فاصله بگیرید (2) و باز فرموده از جذامی فرار کنید همانگونه که از شیر فرار میکنید (3) خوب توجّه فرمائید وقتی پیشوای دین با جذامی غذا بخورد و از او فاصله بگیرد آیا چنین استنباط نمیشود که راه سرایت از تنفس است و از غذا نیست ؟

موضوع دیگر آنکه از ابتدا سوراخهای بینی که هوا وارد می شود تا انتهای لوله های بسیار ظریف و نازک هوائی تمام وسائل جلوگیری از ورود میکرب موجود است. از اوّل موهای درشت مانع ورود کثافات درشت می شود همینطور بتدریج موها ظریف و نازک میشوند تا جائیکه کرکهای موجود در مجاری هوائی در زیر ذره بین مانند یک قطعه مخمل موج میزنند در

1- تغذی علی بن الحسین مع المجذومین الی آخر (بحار جلد 14).
2- و کره ان یکلم الرجل مجذوما الا ان یکون بینه قدر ذراع (بحار)
3- فرمن المجذوم فرارک من الاسد (بحار)
ص: 72

ضمن ابن کرکها با مواد لزج و چسبنده ای نیز آغشته شده که اگر گرد و غبار یا میکربی از چنگ قبلی ها فرار کرد در آنجا بچسبد و محاصره شده از بین برود.

ریه ها وقتی خوب تهویه میشوند که سینه گشایشی داشته و ظرفیت تنفسی خوبی داشته باشند و وقتی خوب تهویه شدند کرکها را بخوبی مرطوب و محافظ نگه میدارند. از حضرت صادق (ع) است که فرمود گشادگی سینه و موهای بینی امام میدهد انسانرا از (بعضی امراض که از راه تنفس سرایت دارند) جذام (1).

و در جای دیگر فرماید کفش مدام پوشیدن امان از مرض سل و جذام است (حلیه المتقین قسمت مربوطه) و بهر صورت چهارده قرن پیش راه سرایت جذام را از دستگاه تنفس و پوست (مانند پای برهنه آزرده که بر خلط و خاک سلی یا جذامی گذارده می شود) دانسته و گشادگی سینه و موهای بینی را برای جلوگیری از ابتلاء مؤثر تشخیص داده بودند و معجزه بزرگتر از همه اینکه میفرماید جریان خون باید در مجاری تنفس خوب باشد یعنی عمل دفاع خوب انجام گیرد تا از جذام در امام بود (2).

1- سعه الجیب و الشعر الذی یکون فی الانف امان من الجذام (بحار جلد 14)
2- سعه الجریان و نبات الشعر فی الانف امان من الجذام (فراخی یقه گردن و موی بینی امام میدهد از جذام) (کتاب وسائل).
ص: 73


اصل قرنطینه از پیامبر اسلام

ج حال که بموضوع سرایت رسیده ایم چه بهتر که با ذکر چند جمله یقین حاصل شود که در چهارده قرن قبل این موضوع مطرح بوده و انتقال مرض را از یکی بدیگری میدانسته اند از این قرار :

این است که الان اشاره شد و راه سرایت خلط جذامی یا مرض سلی را از راه پوست بدیگری نشان دادند.

اصل برنامه قرنطینه ها را که همه میدانند نبی اکرم در دو کلمه خلاصه کرده فرماید هر وقت در شهری مرض وبائی باشد اگر در آن شهر باشید از آن خارج نشوید و اگر خارج هستید داخل نگردید (صفحه 118 رساله دکترای آقای دکتر امیر خان باسم نامه احمدی).

و در صفحه 151 اصول النحو آقای دکتر علی اکبر شهابی است که رسول خدا فرمود وقتی در زمینی از وجود طاعون چیزی شنیدید با آن زمین نزدیک نشوید و اگر در آن زمین هستید از آن خارج نگردید (1).

باز لازم است خوانندگان را به دو موضوع جالب متوجّه سازم :

ملاحظه فرمودید هر وقت از وبا سخنی بود به آب که بهترین و شایعترین وسیله سرایتش است اشاره کرده اند و اگر از طاعون حدیثی بود از زمین نامی برده و از آب که بهیچ وجه راه سرایت طاعون نیست اسمی به میان نیامده است.

1- اذا سمعتم به (الطاعون) فی الارض فلا تقدموها و اذا وقع فی ارض و انتم بها فلاتخرجوا فرارا منه.
ص: 74

حضرت سجاد بدشمنانش نفرین کرده فرمود : خدایا آبشانرا بوبا آلوده ساز. و چون سخن از طاعون است نبی اکرم تنها از زمین نامی برده ، حتی نفرمود در آن شهری که طاعون است زیرا شهر مجموعه ایست از زمین ها و نهرها و آبها و غیره نکته دیگر اینکه هر جا بطور اعم یا مطلق از شیطان اسمی بمیان آمده نه از زمین نامی است و نه از آب نشانی.

پروردگار فرمود شیطان بدن حضرت ایوب را آلوده ساخت یا از پیشوایان است که دستمال کثیف شده از گوشت ، بن ناخن ، خاکروبه کنار خانه ها ، جای کثیف و تاریک و مرطوب ، روی دست ها و بدنهای آلوده ، میان ظروف سر باز ، در شقایق و ترکهای کوزه های و ظرفها ، در بینی هر نفس کشنده ای ، و در جوار تارهای عنکبوت و بالاخره در آلت کسانیکه با زنان آلوده میآمیزند شیطان یا شیاطین (میکرب یا میکربها) جای دارند.

اینکه نبی اکرم بوبا و طاعون سردسته دو بیماری واگیردار خطرناکی اشاره میفرماید که راه سرایت آندو بوسیله آب یا غیر آب است خود چیز خارق العاده و موضوع جالبی بوده و یک اصل کلی و دستور جامع برای پرهیز از هر نوع بیماری واگیر داری است اعم از آنکه راه سرایتش آب بوده باشد یا غیر آب بعلاوه خود فرماین برای گروندگان بآنحضرت است که در راه پیش گیری از بیماریهای واگیردار برای نجات بندگان خدا از شر آنها از هیچگونه نیروئی که در اختیار دارند مضایقه و دریغ نفرمایند و در جهت رفاه و آسایش مردم با توسل به بهداشت

ص: 75

برای جلب رضای خدا و خشنودی پیامبرش حد اعلای کوشش را بنمایند.

پیغمبر نه تنها به اشخاص سالم دستور می دهد مواظب سرایت امراض باشند بلکه به بیماران نیز دستور می دهد با سالم ها تماس نگیرند (1).

پیغمبر فرماید به اهل بلا نظر نکنید و بر آنها وارد نشوید و هنگام مرور از آنها بسرعت بگذرید که آنچه بآنها رسیده بشما نرسد (2) آیا واضح تر از این ممکن می شود مسری بودن امراض را بیان داشت.

حضرت صادق فرماید با کسانیکه مرض مسری دارند معامله نکنید.

امام جماعت نباید جذامی باشد.

از حضرت رضاست که جان مرده چون در آمد بیشتر آفت او در او می ماند و علت اینکه باید وقتی دست بمرده میزنند غسل نمایند ، همین است (3). 3- و عله اغتسال من غسل المیت او مسه الطهاره الما اصابه من نفح المیت لان المیت اذا خرج روحه بقی اکثر آفته.


حلال و حرام

د اسلام برای دوری کردن از امراض مسریه گاه به سلاحهای برنده حرام و حلال و امر نهی توسل جسته و چه بسا از این راه توانسته

1- لایودرد ذوعاهه علی مصح 14 بحار
2- اقلوا النظر الی اهل البلاء و لاتدخلوا علیهم و اذا مررتم بهم فاسرعوا و امشوا لایصبکم ما اصابهم 14 بحار
ص: 76

است از بعضی مرگ و میرها جلوگیری نماید. بعنوان مثال گوسفندی را در نظر آورید که از سیاه زخم مرده آیا با نابودی پوست آن یا حرام بودن استعمال آن چه خدمت بزرگی خواهد بود؟ !

اشاره به دوره کمون بیماری

ه- گفتیم وقتی میکرب جذام وارد بدن شد تا روزیکه علائم مرض ظاهر شود اغلب مدت زیادی طول خواهد کشید. یکی از زنان بزرگوار اسلام باین موضوع اشاره کرده فرماید شتران جوانی که به بیماری جذام مبتلا میشوند شتربان را بمدارا و ملایمتی طولانی و خاطر فرسا مبتلا میسازند (1)چند نکته علمی در اینجاست هم اشاره بدوره کمون طولانی و ملایم جذام شده و هم مسری بودن و میکربی بودن آنرا از شتر به ساربان بیان می کند ولی آیا شتر حیوانی است که بجذام مبتلا می شود ؟ .

معرفی کمیت و کیفیت میکرب از طرف اسلام

و در آنقسمت که سخن از شیطان بود گفتیم میکربها نیز بعلت شیطنت و آزاری که دارند شیطان نامگزاری شده اند ولی ممکن است یکی بگوید خوب بود لااقل به کوچکی یا شکل آنها اشاره ای شده باشد تا بدانیم پیدا نبودن اینگونه شیاطین فقط بعلت کوچک بودن آنهاست ؛ در جوال باین آیه قرآن اشاره می شود که می فرماید : برای خدا مانعی نیست چون بخواهد مثل بزند

1- زنان پیغمبر چه می گویند.
ص: 77

نام پشه ای را بیاورد با آن جثه کوچکش یا نام چیزهائی را که از کوچکی ما فوق پشه اند (1) (بسیار از پشه کوچکترند) و بعد سئوال یکی از شاگردان حضرت صادق و پاسخ حضرت را میگوئیم : شاگرد پرسید اینکه یکی از نامهای خدا لطیف است چیست ؟ حضرت فرمود بواسطه لطافت و کوچکی بعضی از مخلوقات که خداوند متعال خلقت فرموده و بآنها عالم است خدا را لطیف می نامیم مثل پشه و مور و حیواناتیکه از آن کوچکترند تا برسد بحدی که از ریزگی خلقتشان چشم و گوش و عقل و هیکل آنها را نه چشمی به بیند و نه عقلی آنها را درک کند و همچنین نر از ماده و مولود از والد شناخته نشوند در اینصورت که لطافت آنها را در بزرگی تأمل کردیم و دانستیم که آنها نیز مدر کند و شهوت دارند و از مرگ فرار می نمایند و برای حفظ نسل بمشقت می افتند ، همدیگر را میشناسند ، در عمق دریا و در جو هوا و در صحرا و زمین های بی آب و علف زندگی میکنند و سکنی دارند ، در منزل با ما همراهند نطق یکدیگر را می فهمند و با حوال کوچکترها آگاهند و طعام برای آنها تهیه میکنند پی میبریم که خالق آنها لطیف است اینکه خدا را لطیف می گوئیم بواسطه همین مخلوقات ریز و کوچکی است که خلقت فرموده مثل این که خدا راقوی می نامیم بواسطه مخلوقات قوی و بزرگی که خلقت فرموده است (السماء و العالم با شروع انما سمیناه لطیفا للخلق اللطیف تا آخر) ، ممکن است

1- ان اللّه لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضه و ما فوقها سوره بقره آیه 24.
ص: 78

خوانندگان تعجّب کنند که حضرت برای میکربها نر و مادگی قائل بوده است لذا برای قضاوت کافی میدانیم که چند سطر ترجمه از گفتارهای دانشمند بزرگ آمریکائی جان ففر را بدون تغییر و تبدیل نقل نمائیم.

(از قرار معلوم جنسیت در زندگی باکتریها چندان مهم نیست. شاید از میان یک میلیون تیره ، تنها یکی دارای دو جنس نر و ماده باشد اما امکان وجود جنسیت در چنین ارگانیسم های ساده ای که از کشفیات اخیر است نشان میدهد که طبیعت این جریانرا اندک زمان بعد از پیدا شدن أوّلین یاخته ها بمنصه عمل و آزمایش در آورده بوده است).

در قلمرو همین کلمات پروردگار نیز به نر و ماده بودن گیاهان و مردمان و بسیاری از چیزهای دیگر که می فرماید اطلاع از آنها نداریم اشاره میفرماید (1) به ممالا یعلمون توجّه فرمائید !

آگهی بوجود میکرب

برای رعایت اختصار این قسمت را پایان میدهیم اما نا گفته نماند که در قسمت بهداشت ملاحظه خواهید فرمود با دستوراتی که اسلام برای رعایت بهداشت داده صد در صد پیشوایان بوجود میکرب آگاه بوده اند

1- سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون. منزه است خدائی که آفرید از آنچه گیاه است و از شماها و از آن چیزهائی که نمیدانند. سوره یس آیه 46.
ص: 79


سرم شناسی

ح برای اشاره به سرم شناسی موضوع جالبی را که در قسمت مربوطه بحث خواهیم کرد اینجا نیز نوشته می شود و آن راجع به تهیه پادزهر یا تریاق است که بدن در برابر پادتن یا زهر تهیه می کند یعنی بدن همیشه آماده است که باسم حاصله از میکرب بجنگد و بعبارت دیگر همانگونه که حضرت صادق فرماید صحت و مرض در بدن انسان در مقام مقابله و معارضه اند و در این زمینه میتوان گفت دوای امراض یعنی تریاق در خود بدن تهیه می شود چنانچه حضرت علی فرماید دوای تو در بدن تو است و نمی فهمی دوائک فیک و لاتشعر ودائک منک و لاتبصر.

اینکه حضرت فرمود صحت و مرض در بدن انسان در مقام مقابله و معارضه اند یا فرمود داروی بیماری و تریاق مرض را بدن ، خود تهیه می کند ما را بر آن میدارد نه تنها بخاطر نشان دادن طرز تهیه تریاق یا برای بیان چگونگی مبارزه معارضه بدن و میکرب بلکه برای آوردن یکی از شگفتیهای دستگاه آفرینش بذکر مبارزه بدن با یکی از بیماریهای ساده و شایع بعنوان مثال و شاهد بپردازیم ،

عامل ایجاد کننده کورک که بیماری شایع و نسبتا ساده ای بوده میکرب است ، میکرب کورک یک دشمن متهاجم و متجاسری است و دفاع بدن در برابرش بسه شکل و در دو منطقه صورت می گیرد ، منطقه ایکه شامل میدان جنگ و احتمالا نواحی اطراف میدان جنگ است و منطقه ای دور از میدان و احتمالاً کلیه اعضاء سه شکل دفاع عبارتند از :

ص: 80

کوششهای بیدریغ و فوق العاده جهت جلوگیری از ورود دشمن بمرزهای (کشور) بدن و راههای شوسه (رگها).

- در صورت ورود دشمن به بدن ، طریق مبارزه و از بین بردن دشمن و سر انجام برنامه بیرون بردن اجساد متلاشی دوست و دشمن بخارج از بدن.

فعالیت های شبانه روزی که در نواحی دور از میدان جنگ صورت می گیرد و عبارتند از : تشکیلات اعزام سربازان و انتقال نیروها ، توسعه راههای بزرگ (رگها) برای سهولت امر اعزام و حمل و نقل ، توسعه راههای فرعی و کوچک (مویرگها) برای جبران کمبود شاهراهها و راههای دیگر ، ازدیاد و تهیه سلاحهای مؤثر ، جبران مافات و عمران آفات ، ایجاد مراکز تازه ستاد فرماندهی کلیه امور دفاعی.

نبرد بین متهاجم و سربازان بدن در سه مرحله صورت می گیرد :

نبرد موضعی و ناحیه ای.

نبرد عضوی.

نبرد همگانی که سراسر بدنرا فرا خواهد گرفت.

جنگ اوّل : نبرد موضعی و ناحیه ای است ، شروع جنگ با حملات دشمن آغاز می شود ، این دشمن متجاسر هر زمان در پشت مرزهای بدن برای یورش بحالت آماده باش ایستاده است. مرز بدن بوسیله سلولهای سخت و اکثر شاخی شده که با چربیهای مخصوص و غیر قابل نفوذ اندود شده سد آهنین و بسیار محکمی است که هیچ نوع میکربی قادر بشکستن آن نیست و

ص: 81

تا عوامل دیگری این خط دفاعی مستحکم را نشکند نفود و رسوخ دشمن امکان ندارد. چربیهائی که بسدهای محکم اندود شده بوسیله ای پاک می شود ، لبه آستین یا کنار یقه های چرک و سفت شده که میتوانند سد بدنرا در اثر خراش قابل نفوذ نمایند مهمترین وسیله اند. با ورود میکرب ببدن جنگ اوّل شروع می شود.

دشمن وارد می شود ، سلولهای مجاور مرز را مورد تاخت و تاز قرار داده غذای آنها را بعنف و ستم گرفته ، مرتب بر نفرات خود از راه تولید تقسیم (تقسیم مستقیم) می افزاید بدین طریق که یکعدد دشمن بلافاصله دو عدد و دو عدد چهار و چهار هشت و هشت شانزده می شود. دشمن از افراد قدیم و جدید چه آنها که از مرز عبور کرده وارد شدند و چه آنها که در داخل بدن تولید شده اند کلیه برای تجاوز و تعدی بسلاحهای مدرنی مجهزند که شبیه نارنجک های دستی میماند که پر از سموم نابود کننده باشد بدین معنی که از خود زهرابه ای ترشح کرده باطراف می پرانند که بعلت غلظت زیادشان بلافاصله در محل ، آتش سوزی بلکه سم سوزی شروع می شود ، سم غلیظ همانگونه مؤثر است که یک اسید یا قلیای شدید با گوشت بدن می کند یعنی سلولها را از هم متلاشی می سازد ، از این جهت أوّلین کار دفاعی بدن مبارزه با این زهر سوزی است. بدن می داند سم غلیظ است لذا عملیات ماهرانه ای برای جلوگیری از انداختن نارنجک های سمی و خنثی کردن زهرابه های موجود از خود نشان می دهد. اوّل بدن از نزدیکترین وسائل موجود برای

ص: 82

سرعت گرفتن در انجام وظیفه استفاده می نماید ، رگ و مویرگ در هر نقطه از بدن موجود است ، از آب داخل رگها می توان برداشت و بر سم غلیظ آتقدر ریخت تا بحدی رقیق گردد که اثر سم سوزی تمام شود. ماده ای نیز در خون به نام فیبرینوژن وجود دارد که بدن از آن ماده چسبناکی بنام فیبرین ساخته و میدان نبرد را با آن چسبناک می کند تا از جست و خیزهای وحشیانه و تجاوز گروه متهاجم جلوگیری بعمل آید. برای انجام اعمال فوق ابتدا فرمان انقباض به مویرگهای کوچک میرسد، یعنی جاده های نزدیک و باریک سر راه دشمن را برای انتشار سریع دشمن باطراف ، خراب می کنند. همینکه دشمن از این راه غافلگیر شد ، بلافاصله فرمان توسعه راههای فرعی صادر و مویرگها انبساط یافته و در نتیجه خون کمتری در مویرگهای گشادتر وجود خواهد داشت و در نتیجه کمی سرعت خون در گلبولهای سفید که سربازان مسلح و فداکار کشور بدنند و اکثرشان در نتیجه سرعت دوام خون در تمام بدن برای دفاع از دشمن در گردش میباشند می توانند بکندی حرکت کرده و دقت بیشتری برای توجّه به محل داشته ، و در کناره های مویرگها و مرزهای اطراف موضع گرفته در کمین دشمن باشند ، کندی جریان خون در مویرگها سبب می شود ساختمان داخل مویرگها آزرده شده و تهاجم خون بآن قسمت باعث شود مقداری خونابه که محتوی مقداری آلبومین و فیبرینوژن است وارد عمل گردد (عمل عجیب تبدیل فیبرینوژن به فیبرین همانگونه که گفتیم برای نامساعد ساختن میدان نبرد دشمن است) آنقدر خونابه از جدار مویرگها برسم غلیظ ریخته می شود تا بحدی رقیق

ص: 83

شود که اثر سوزندگی آن خنثی گردد. ورود سیل خونابه بمیدان نیرد سبب می شود دیوارهای میدان بعقب رانده شود و میدان کوچک نبرد وسیع و متورم و اندک اندک دردناک گردد. سپاه دشمن از یکعده زیاد میکرب تشکیل شده و آذوقه آنها با دست یافتن و تصرف مناطق بوسیله خرابی نسوج تأمین میگردد.

سپاه دفاعی بدن از گلبولهای سفید یک هسته ای و چند هسته ای که در هر میلیمتر مکعب خون در زمان صلح در حدود نه هزار عدد (5 تا 9 هزار) وجود دارد و بسیاری از سلولهای ساکت و صامت انساج که در زمان جنگ بحرکت در میآیند تشکیل شده است آذوقه سپاه بدن در زمان صلح و جنگ بیک طریق تأمین می شود ،

بدین طریق که در هر میلیمتر مکعب خون نزدیک به پنج میلیون وسائل نقلیه وجود داشته که همیشه کارشان این است در فواصل سپاهیان برای تغذیه مدام آنها و تغذیه بقیه اجتماع کشور بدن در حرکت باشند.

این وسائل نقلیه با بنزین و نفت حرکت نمی کند بلکه سرمی ، خون رقیقی فواصل آنها را پر کرده و بوسله دستگاههای مجهز قلب و غیره آنرا بگردش انداخته و در نتیجه گردن خونابه وسائل نقلیه نیز که مدور و گردند در چرخشند ، عجب تر آنکه خونابه ای که در فواصل این وسائل نقلیه قرار گرفته چندین برابر آن وسائل ، مواد غذائی حمل و نقل می نمایند. وسائل نقلیه از یکطرف از مخازن دستگاه هوائی ریه ها نسیم هوا اکسیژنرا گرفته باطراف برده و همینکه از کنار دستگاه تهیه

ص: 84

غذا (دستگاه گوارش و وابسته ها) می گذرند مواد غذائی حمل کرده بهر جا که لازم است مأموریت یافته ، میرسانند ، بدین نحور که در بین راه هر جا یک قسمتی از بدن را ، گرسته هوا یا غذا دیدند کامیونرا خالی می نمایند و فضولات حاصله از تغذیه و تهویه را مانند کامیونهای زباله دان برداشته مجدد بدستگاههای هوائی و غیره میرسانند ، این عمل مدام در زمان جنگ بعلت احتیاج بیشتر بمواد مذکور ، کامیونها و خونابه سرعت چندین برابری خواهند گرفت.

در زمان صلح بطور متوسط ، قلب هر دقیقه هفتاد و پنج مرتبه برای گردش خون خود را میفشارد و در نتیجه وسائل حمل و نقل میتوانند در ظرف مدت 23 ثانیه از انبار اکسیژن ریتین و یا کانونهای ذخیره کبدی بارگیری کرده خود را بدورترین نقطه بدن رسانده دوباره بمحل أوّلیه بر گردند ، و اینک قلب تا نزدیک به صد و بیست مرتبه در دقیقه و یا بیشتر خود را فشرده و در نتیجه سرعت وسائل حمل و نقل سریعتر و سرسام آور می شود.

در آنزمان که میدان نبرد پر از خونابه شد و تورم یافت گلبول های سفید چند هسته ای (از این ببعد آنها را سواره نظام و یک هسته ایها را پیاده نظام گوئیم) خون از جدار رگها منتشر شده در ضخامت بافت اطراف پراکنده می شوند ، اینها أوّلین دسته سربازان فداکارند که در قلب لشکر جای گرفته اند. سربازان نواحی اطراف با جبار از روی خاصیت شیمیوتاکسی

ص: 85

مثبت بسوی میدان نبرد احضار و وادار بجنگ می شوند ، پیاده نظام (یک هسته ایها ، لنفوسیت ها) بهمراه تعداد زیادی وسائل نقلیه (گلبول های قرمز) بخاصیت دیا پدز (نشت و نفوذ) از موانع چندی (لایه ها) عبور کرده برای نزدیک کردن راه، فواصل بین سلول را پیموده بسرعت خود را بمیدان نبرد میرسانند : دیگر وضع میدان بصورت عجیبی است. لاشه سربازان متلاشی شده و متجاسرین منحل گردیده در گوشه و کنار بچشم میخورد.

از عجائب این نبرد اینکه هیچگاه حمله از کشور نجیب و مقتدر و متمدن و مجهز بدن نخواهد بود ، بدن دائم حالت دفاعی داشته و در هر حال با نیروی خارق العاده ای که در اختیار دارد دست بکشتار نمیزند ، این دشمن خیره سر است که از دیکتاتوری و خیره سری برخوردار بوده و خوی پلیدش او را بحمله و کشتارهای بیرحمانه وا می دارد و بانهدام و خودکشی می کشاند و عجیب تر آنکه در نظم و ترتیب این نبرد تبلیغ بیگانگان و تحریک همسایگان و تغییر محیط اطراف و تأثرات رنج و احساسات و شادی مؤثر نبوده و انضباط جنگی تأخیر افتادن نداشته و نخواهد داشت.


جنگ دوم

چنانچه ختم غائله با تفوق بدن اعلام گردید بسرعت صلح و آرامش برقرار گردیده و کشور بدن به وضع عادی خود بر میگردد و در غیر این صورت حملات دشمن ، بنواحی اطراف و سرایت نارنجکهای سمی بخارج از میدان نبرد سبب می شود مراکز فرماندهی و وزارتخانه های دفاع و جنگ

ص: 86

و ارتباطات و اطلاعات و راه وضع فوق العاده ای اعلام و اعمال و کیفیات فیزیولوژیکی و فیزیو شیمیائی توأم با تشریک مساعی مجدانه همگانی شروع شود ، همه آماده مبارزه شوند ، بلا درنگ و فوری و بدون چون و چرا ، اما بدون عجله. همیشه باید حالت دفاعی متناسب بادشت حمله بوده و کاملا با آن توافق داشته باشد.

توسعه بیشتر جاده های فرعی و ساختمان و بسیج سربازان و ازدیاد وسائل حمل و نقل و کشیدن سد دفاعی غیر قابل نفوذ و مستحکم دور از میدان و جنگهای تن بتن شدیدتری قسمت عمده این مرحله جنگی را تشکیل می دهند. خاصیت شیمیوتاکسی باز در این مرحله سربازانرا بسوی جنگ کشانده به نبرد وا میدارد و دستگاه رقیق کردن سموم بشدت کار خود را افزوده تشریک مساعی بیشتری بین اعضاء و مراکز فرماندهی دفاعی دیده می شود وسائل نقلیه ای که قبلا هر 23 ثانیه یکدور کشور بدنرا برای تغذیه و تهویه بررسی می نمودند سرعت بیشتری گرفته و لذا بهتر سربازانرا از گرسنگی و ضعف دور نگه می دارند.

اگر انتظار دارید تعداد وسائل نقلیه ای که در بدن موجود است بحساب آید یکدهم وزن بدن خون است و در هر میلیمتر مکعب خون پنج میلیون وسائل نقلیه موجود است که در هر لحظه ربع کلیه خون در ریتین مشغول بارگیری نسیم اند (اکسیژن حمل می کنند) و فضولات را دفع می نمایند و هر 23 ثانیه یکمرتبه کامیونهای موجود بارگیری نموده از مرز تهویه خارج شده اند.

ص: 87

در این اثناء هر گاه خون در قلب راست بیشتر از معمول جمع شود در فلکسی که مرکز فرماندهی آن در دهلیز راست است ضربات قلب را تندتر نموده و بار اضافی بطرف جاده های فرعی مویرگها رانده می شود ، و بسا در این مرحله یا مراحل بعدی حجم و فشار خون کم می شود که مرکز فرماندهی جدار سینوس شریان کاروتید آنرا جبران خواهد کرد.

در جنگ دوم نیز دیاپدز(نشت و نفوذ) اطراف میدان شدید بوده سربازان از در و دیوار مانند مور و ملخ بسوی میدان نبرد در شتابند.

سواره نظام بیشتر در ضخامت بافت اطراف پراکنده می شود راههای فرعی جدیدی از کنار شاهراههای توسعه یافته جدا شده بسوی جبهه کشیده می شود. بدن که در جنگ اوّل با ریختن ماده چسبناک در میدان نبرد نتیجه قطعی بدست نیاورده اینک بفکر دگری افتاده مترصد نا مساعد ساختن محیط برای دشمن بنحو دگری است ، مانند سپاهی که با بکار بردن گاز سمی یا اشک آور یا بر گرداندن مسیر رودخانه و غیره برای دشمن ایجاد مزاحمت می نماید کشور مترقی و متمدن بدن میلیونها سال است میدان نبرد را برای دشمن بطرق گوناگون از تناسب می اندازد از آنجمله :

حرارت میدان نبرد که قبلا برابر حرارت ثابت بدن و 37 درجه بود و بهترین حرارت برای جست و خیز و تولید مثل دشمن بشمار میرفت بسرعت افزوده شده و در موارد لزوم تا حدود 42 درجه میرسد. بالا بردن درجه حرارت نه تنها میدان نبرد برای دشمن نامساعد می شود بلکه در این درجه

ص: 88

ضریب التیام پوست و سر حد سازی بهتر و زودتر انجام میپذیرد.

محیط بدن و میدان نبرد که از اوّل شور و قلیائی و برای زندگی و نمو دشمن بسیار مناسب بود به اسید و ترشی تبدیل می گردد.

اجساد نابود شده دوست و دشمن خود برای بدن زهری است که فرمانهائی تهیه و در جبهه جنگ آنرا برای نابودی اجساد بکار میبرند.

اجساد سوارگان و پیادگان و لاشه دشمنان و تراکم وسائل حمل و نقل و کثرت خونابه و ازدیاد سرم و غیره باعث تورم شدید موضع شده و میدان جنگ بصورت جسمی دردناک تظاهر میکند ، در این حال است که اکثر بیماران مراجعه کرده پزشک موادی که میکرب کش بوده یا جلو تولید مثل آنها را میگیرد تحویل بدن داده تا از راههای توسعه یافته رگها و مویرگها بجبهه جنگ برسد. حرارت موضع را نیز برای نامساعد کردن محیط دشمن با دادن مرهم هائی بیشتر می نماید در این حال جبهه جنگ منظره مخصوصی داشته از مرکز باطراف چنین است ، چرک و اطرافش ناحیه سلولهای درشت خوار و بیگانه خوار (لنفوسیت و پلاسموسیت و غیره) و چرک خوار ، بعد ورم و پر خونی و راههای فرعی و جدید الاحداث (مویرگهای تازه قسمت سطحی) و آخر ، سربازان تازه نفس که بحال آماده باش در مرز قرار دارند (واکنش سلولی) و در این قسمت سلولهای پلاسمومیت و لنفوسیت و پر خونی عروق نمایان است. در اطراف جبهه یک خط دفاعی استحکامی (طبقه پیشینی سخت) کشیده شده که آنرا پرده چرک گویند.

ص: 89

در یک مرحله از جنگ است که سربازان دو دسته شده یک دسته در اشتعال آتش جنگ و دسته دیگر در اشتغال ساختمان سد بسر می برند. از کارهای فوق العاده بدن اخطار ناگهانی به سربازان فداکاری است که جز و طنپرستی و دفاع آرزوئی ندارند ، یکعده بیشماری از آنها به بیگاری گمارده می شوند. در جبهه های جنگ برای سربازان فداکار و وطنپرست که جز دفاع از بدن آرزوئی ندارند بیگاری بزرگترین مصیبت و توهین است ولی در انیجا اطاعت از مافوق بدون چون و چرای سربازان حاکی از اطلاع آنها بر ساختمان سد محکم اطراف جبهه است که بدینوسیله عبور دشمن یا سموم حاصله از آنها بسوی مرزهای دست نخورده غیر ممکن و محال خواهد شد لذا برای آنها توهینی بشمار نمیرد و با کوشش فوق العاده کار خود را بدنبال خواهد کرد.

مثانه یا شاشدان آدمی را در نظر آورید که مدت نزدیک بصد سال می تواند متجاوز از یک لیتر مایع سوزان سمی در آن وارد و جمع شده بلاعیب بماند و درصورت نگهداری و فشار زیاد باز از جدار آن ادرار نشت و نفوذ نکند ولی برای مقایسه با سدی که اطراف که اطراف این جبهه ساخته می شود ، باید گفت مثانه استحکام و قدرتی ندارد. این سد که از چند لایه تار و پود همبندی ساخته می شود بطور کلی دشمن را از ورود بنقاط دست نخورده ممانعت می نماید.

چرک وسط میدان عبارت است از گلبولهای سفید چند هسته ای بزرگ و لنفوسیت ها وگلبولهای سرخ و سلولهای خراب شده و از بین رفته و اجساد میکرب و فرمانها و مواد سفیده ای

ص: 90

و گلبولهای سفید اغلب چربی دار و دانه دار و در مرحله ای از جنگ است که سربازان بدن پلهای سر راه و راهها و آذوقه و محل هائی که بدرد نمی خورد از بین برده و خود نیز انتحار میکنند ، با کشته شدن سلولها مایعی ایجاد می شود که اجساد کشته شدگان اعم از سربازان و دشمنان و نسوج (پلها راهها و غیره است) میدان در آن مایع حل و هضم شده و چرک متعفن بوجود میآید دیگر در این موقع بیشتر سلولهای بافت همبند به لنفوسیتها و پلاسموسیت ها و در شتخواران تبدیل شده، هیستوسیت ها سلولهائی هستند که دنباله خود را از دست داده بعلاوه درشتخواران قوی مشاهده میشوند که از جگر و طحال و غدد لنفاوی و مغز استخوان تهیه میشوند، حتی سلولهای پوششی لوله های اداری و جدار آلوئولهای ریوی نیز در دفاع کمک مینمایند (چه عجیب است که سلولهای ساکت و ساکن برای مساعدت متحرک شده بدفاع می شتابند.)

گاه سربازان کوچک با یک دشمن قوی و بزرگی مواجه میشوند. در کشور بدن پشت بدشمن کردن محال بوده ، سرباز کم جثه بدشمن بزرگ می چسبد اگر توانست او را از پای در میآورد و در غیر اینصورت چنانچه پیش بینی نمود که با دشمن نیرومندی برابر است محکم خود را بدشمن می چسباند تا یک سرباز قوی هیکل غول پیکر درشتخوار برسد ، بمحض رسیدن در همان حال خود و دشمن را بکام درشتخوار میافکند ، هر دو در وسط درشتخوار قرار گرفته و عمل درشتخوار بر آنها مانند عمل شیره های گوارشی بر غذاست یعنی آن دو را تجزیه و تحلیل نموده و از بین میبرد ، بعلاوه این درشتخواران فرمانی دارند

ص: 91

که آلبومین و فیبرین را حل کرده و جبهه را از هر گونه چرک و آلودگی پاک و صاف مینمایند.

(گاه دشمن در درون بیگانه خوار پیشدستی کرده زهرابه ای ترشح نموده بیگانه خوار را از بین برده چه بسا در همین گیر و دار به نقطه دیگری از بدن رسیده ایجاد جبهه جنگ دیگری مینماید).

در اینحال مقداری از جبهه با بدن مرز مشترک داشته و بقیه با خارج مجاور است از آنقسمت که مواجه با خارج میباشد باز یک قسمت کوچکی است که از همه جا نازکتر بوده و تقریبا از یک لایه پوست سطحی و کیسه چرکین درست شده است در این موقع یک عده ای از سپاه که بیشتر از سلولهای پر زاد و ولد فیبربو بلاستند با مساعدت سربازان خارج از سد مأموریت می یابند در آن نقطه که از همه جا نازکتر بوده و امکان خروج فضولات حاصله از میدان جنگ از آن نقطه سهلتر است سوراخی نمایند که تا حد امکان کوچک و حداقل آسیب را به پوست رسانده و در عین حال قابل عبور فضولات باشد. سر بازان نامبرده با مایه های مترشح خود سد استحکامی و لایه های آنقسمت را هضم کرده و در نتیجه چرک با اجساد دوست دشمن متلاشی شده و نشده بیرون آمده و اگر در اثر وجود جنگ کشور بدن متشنج و تب و لرزی بوده است تشنج و لرز از بین میرود.

جنگ سوم : چنانچه دشمن در جنگ دوم غالب آمده و سدها را شکسته یا فرصت ندهد سربازان بسیج و از خود دفاع کنند جنگ سوم یا همگانی بوجود میآید ، جنگ سوم خطر جدی تری را به بدن اعلان داشته و در نتیجه تمام پایگاههای

ص: 92

ذخیره ای (غدد لنفاوی و غیره) بسیج عمومی اعلام داشته تورم یافته حمله را شروع می نمایند. متأسفانه نیروی فوق العاده دشمن طوری است که بسرعت بر تمام خطوط دفاعی دست یافته از راههای مختلفه در تمام کشور بدن منتشر میشوند نتیجه این جور و ستم که تا سر حد امکان و نصاب رسیده در صورت سستی کشور بدن مرگ و نیستی است لذا بدن آخرین سلاح خود را سلاحی آتشین ، سلاحی مرگبار ، سلاحی نابود کننده بکار میبرد ، سرم داخل بدن که در تمام نقاط وجود دارد پر از ملکولهائی است از پروتئین ، این ملکولها در فرمول شیمیائی دارای زنجیره جانبی بوده در صورت خطر زنجیره ها در خون غوطه ور گردیده با ساختمان ماده ای بنام اگلوتینات ، میلیون میلیون دشمن را بیگ زنجیره کشیده ونابود میکند ، یک قسمت دیگر از این ماده سرم ، تریاقی می شود برای خنثی کردن اثر سموم و سلاحهای مخرب و در نتیجه بدن را از رنج میرهاند چنانچه علی علیه السلام فرموده : دوائک فیک و لا تبصردوای تو در تست و نمی بینی.


همکاری کلیه دستگاهها :

علاوه بر نبردی که در سه مرحله بین دشمن و بدن صورت میگیرد و شرح آنها گذشت تمام اعضاء به نوبت خود متوجّه بوظائف دفاعی بوده با تشریک مساعی صمیمانه برای راندن و کوبیدن دشمن میکوشند کسی که کورکی دارد تمام حواس و کلیه اعضاء و همه عدد مترشحه اش در دفاع شرکت میکنند.

دست سالم حائل و مواظب ناحیه مجروح است که کسی یا چیزی بآن نخورد. گردن و ستون فقرات از یکطرف خود را

ص: 93

سفت و طرف مقابل شل مینماید تا نسوج اطراف ناحیه متورم تحت کشش قرار نگیرد. حس باصره مواظبت میکند چیزی باو نخورد. حس سامعه توجّه میکند که از کدام طرف مردم رفت و آمد دارند که باو تکیه نزنند. حس ذائقه دائما به نزدیکان خود اخطار مراقبت مینماید. حس لامسه برای حفاظت ، اشیاء نرم و سفت را از هم جدا میکند و حس فشار و سنگینی میکوشد موضع را بوضعی مناسب قرار دهد. استخوآنها در مواقع لزوم مقداری از کلسیم خود را به میدان نبرد میفرستند و مغز استخوان نیز در اعزام سربازان و ساختن آنها و در ارسال و ساختمان وسائل نقلیه دریغ نمیدارد. اگر بخواهیم تغییراتی کهدر تمام اعضاء و جوارح بدن برای شرکت در دفاع حاصل می شود بنویسم بخصوص اگر به تشکیلات دفاعی و ترشحات جنگجویانه تمام غدد مترشحه فقط اشاره ای بنمائیم موجب اطناب و کسالت خوانندگان شده لذا یکی از عجائب دفاع بدن را که در نیمه شب هنگامی که در خواب عمیق فرو رفته میگوئیم. کسی که در خواب است باز دست خود را حائل و مواظب عضو مجروح و متورم داشته و او را از تماس با فراش و لحاف باز میدارد.

مرحله عمران و مرمت : اگر میدان جنگ میان دستجات ساکن همبندی که مجبورند خود را بحرکت در آورند و در دفاع شرکت نمایند اتفاق افتد بافتخار فتح و فیروزی برای همیشه پرچم افتخار خود را که تار و پود اسکلرو دارد بر میدان نصب و تعبیه مینمایند و در نتیجه جای زخم برای همیشه باقیست و اگر میدان جنگ در نسوج پوششی باشد ناحیه زود ترمیم شده

ص: 94

و چون این بافت زحمت کمتری متحمل شده است از بدن دستوری دریافت میدارد که بسرعت پرچم ظفر خود را از میدان بر دارد و پس از چندی جنگ را در بوته فراموشی گذارد بدین طریق که سلولهای پوششی رفته رفته بر روی سطح خون آلود زخم بصورت نوارهای باریک و سفید پیش میرود و کم کم سطح را میگیرد و در زیر آن باز همان سربازان خسته و فاتح بافت همبندی آنرا پر می کنند بعد سلول های پوششی از کناره ها به پیش رفته با کمک بافت همبند زخم را بهم می آورند.

البته مصالح ساختمانی را بدن مرتب و اندک اندک از همان راههای جنگی و آماده در دسترس سربازان که امروز سربازان آباد کننده نام دارند قرار میدهند.

ص: 95

اسلام و بیولژی

ص: 96